نقد ستون پیشنهادات – تخته شاسی

ابتدا قصد داشتم ایراداتی به قالب وبلاگ تخته شاسی و شلوغی‌اش بگیرم. دیدم این به هیچ وجه نقطه‌ی ضعف نیست. این‌که تو دلت بخواهد و چند موزیک به بازدیدکنندگانت پیشنهاد بدهی و به این موضوع فکر نکنی که کمتر وبلاگی همچین چیزی دارد. این خودش نقطه‌ی مثبت است. میلاد همان‌طور که بر سر در وبلاگش نوشته، اسیر کلیشه نشده. لااقل در این مورد به خصوص این اتفاق نیافتاده.
تخته شاسی از نظر من استعداد دارد. استعدادی که هنوز خام است و آن‌طور که باید مسیر خود را پیدا نکرده. مواردی در تخته شاسی دیده‌ام که باعث شده به بقیه پیشنهادش بدهم، ولی این موارد همیشگی نیستند. به نظرم آن‌قدر بر کلیشه‌ای نشدن متن‌ها و تکراری نبودن آن‌ها تأکید می‌شود که هیچ‌گاه مسیر اصلی استعداد قلم میلاد شناخته نمی‌شود و متن‌های پر فراز و نشیبی از او می‌خوانیم. یعنی درست همان وقتی که از متنی خوشت می‌آید و دوست داری متنی مشابه یا با همان ژانر را بخوانی، یک دفعه متنی با سبک و سیاق متفاوت می‌بینی. این موارد حتی از دو سه دسته بیشتر هستند و به نظرم دسته‌بندی‌های که میلاد برای نوشته‌هایش تعیین کرده می‌تواند خیلی بیشتر باشد.
از طرفی می‌خواهم این رهایی قلمش را تحسین کنم، ولی از طرفی با یک هویت مشخص پشت متون روبرو نیستم. آن ارتباطی که باید برقرار کنم گاهی برقرار نمی‌شود. ژانری که میلاد آن را خوب می‌نویسد و نیاز به چکش‌کاری دارد تا یک متن فوق‌العاده از داخلش در بیآید، کمتر مورد توجهش قرار می‌گیرد و هفته‌ی بعد جایش را به یک متن معمولی می‌دهد. به اعتقاد من چیزی که تخته شاسی نیاز دارد، این است که تکلیف خواننده‌اش را معلوم کند. اگر خواننده زیاد گیج بزند، خود به خود خسته می‌شود و شاید فقط برای معامله‌ی کامنت، یا رفاقت سری به تخته شاسی بزند. این امر فوق‌العاده برای یک وبلاگ‌نویس خطرناک است و شناختن و رهایی از آن هنر می‌خواهد.
مورد بعدی تعدد وبلاگ‌های میلاد است. یک وبلاگ برای مینی مال نویسی، یک وبلاگ برای فوتوبلاگ و یکی هم تخته شاسی. به نظرم حالا که میلاد مصمم است که راهش را ادامه بدهد، بهتر است یک دامین شخصی داشته باشد، و همه‌ی این موارد را در یک آدرس جمع‌آوری کند. برای هر کدام هم فید و کامنت جدا بگذارد. خلاصه که با این سه وبلاگ داشتن با آدرس‌های مختلف مشکل دارم.
یک موردی هم که شاید خوشایند نباشد این است که میلاد به صورت تقریبی پای تمام پست‌هایش یک لینکی می‌گذارد. گاهی هم پانوشت‌هایی که ربطی به متن ندارند. این به عقیده‌ی من باعث می‌شود که متن استقلال خود را از دست بدهد. دلایل و مثال‌های بسیار زیادی دارم که این کار متن را مهجور می‌کند. مسیر نظرات را عوض می‌کند. ذهن را منحرف می‌کند. و هزار و یک مشکل دیگر.
میلاد پشت‌کار و استعداد لازم را دارد. و این فرصت را در اختیار دارد که متن‌های بهتر و بهتر و بهتری بنویسد. مقداری وسواس بیشتر و کار روی وزن کلمات می‌تواند متن‌هایش را پخته‌تر کند. منظورم این نیست که با کلمات پشت‌بازو بزند، بلکه به قول استادی نباید در به کار بردن کلمات گشاده‌دستی کند. باید خسّت به خرج دهد در استفاده از آن‌ها.

112 دیدگاه در “نقد ستون پیشنهادات – تخته شاسی”

  1. با سلام

    من تخته شاسی رو خیلی وقته میشناسم
    با خیلی از مواردی که میثمم گفت موافقم ولی چند مورد هست که باید من هم متذکر بشم

    ۱- متن هایی که میلاد می نویسه متاسفانه فوق العاده دچار نوسان ِ ، یعنی شروع خوبی دارن و درست در نقطه ای که تو فکر می کنی متن خوبی از آب در اومده متن سقوط می کنه و دیگه مخاطب میلی نداره پست رو تا آخر بخونه ، به نظر من گذاشتن پست های بلند مشکلی نداره اما بحث سر اینه که بتونه مخاطب خودش رو تا نقطه آخر متن همراهی کنه ، به نظر من متنی خوبه که شروع خوب و پایان خوبی داشته باشه

    ۲- با میثم موافقم لینک های آخر یه جورایی به پست بی ربطه و خواننده رو از متن دور می کنه ، در واقع ترجیح میدم پستاش پانوشت نداشته باشه

    ۳- میلاد جواب همه کامنت ها رو نمیده ، مثل اینه که ۲۰ تا کامنت داشته باشه و فقط جواب ۱۹ نفر رو بده ، خب قطعا اون یه نفر از خودش می پرسه چرا جواب منو نداد

    ۴- به نظر من میلاد باید حداقل برای یه مدت یه سبک رو دنبال کنه و از این شاخه به اون شاخه نپره .

    ۵- دقیقا نکته ای که میثم هم به اون اشاره کرد اینه که میلاد یه پست خوب میذاره و مخاطب خوشش میاد و دوست داره بازم متنی مشابه با همان ژانر بخونه اما پست بعدی یه پست معمولی با یه سبک دیگه ست

    راستش از قالبش هم خوشم نمیاد :D
    فونت نوشتنش هم جالب نیست
    اما عکس بالای وبلاگش رو دوست دارم

    1. ۱- خیلی کلی گویی بود. ممکنه در مواردی این اتفاق افتاده باشه، ولی تعمیم دادنش به کل زیاد منطقی نیست. اگه دقیقا اشاره کنی که کدوم پست ها مد نظرت بوده ممنون میشم.

      ۲- موافقم. بتازگی سعی کردم این مورد رو اصلاح کنم. چون بهر حال نوشته های آخر -هرچی که باشن- توی جهت دهی به کامنت های مخاطبین خیلی موثره. پیش اومده که یک پانوشت بیجا باعث شده خواننده ها از ناکجا آباد سردربیارن.

      ۳-یادم هست یه روزی دقیقن برعکس این رو گفتی (فکر کنم موقعی بود که تخته شاسی توی به کسی نگو نقد شده بود) اون وقت گفته بودی که با این وجود ناراحت کننده نیست.
      در مورد جواب دادن به کامنت ها، به نظر من مثلش مثل اون بنده خداییه که توی استادیوم با یه نفر دست داد بعد توی رودرواسی افتاد با صد هزار نفر دست داد!
      بعضی وقتا کسی توی نظرات چیزی رو مطرح میکنه که من هم نظری راجع بهش دارم. خب طبیعیه که جواب میدم. گاهی هم چیزی گفته میشه که نظری نسبت بهش ندارم، در این حالت به چه چیزی باید جواب بدم؟؟

      ۴- روشن تر بگو دقیقن کدوم سبک رو برای تخته شاسی میپسندی

      ۵- در ای مورد هم لطفا مثال بزنید تا بهتر بتونیم در موردش صحبت کنیم.

      در مورد فونت و قالب، فکر میکنم اینها سلیقه ایه. البته به واسطه محدودیتهای بلاگر نظراتم رو نتونستم درست پیاده کنم. انشاالله بزودی قالب جدیدی انتخاب میکنم.

      ممنون از اینکه وقت گذاشتی

  2. من اسم حاجی که میاد.وقتی میخوام در مورد حاجی حرف بزنم اشک تو چشام حلقه میزنه.بغض سنگینی تو گلوم جا خوش میکنه، یکی انگار به جیگرم پنجول میکشه.قلبم تالاپ تولوپ میزنه.
    ولله هر چی از حاجی ،از اخلاق حاجی، کردار حاجی،گفتار حاجی،وبلاگ حاجی بگم کم گفتم

  3. راستش من الان که داشتم نقد میثم رو میخوندم، آخرش از خودم پرسیدم “پس چرا وبلاگ رو میخونی”
    فکر میکنم الان برای کسی که تاحالا وبلاگ من رو ندیده باشه این سوال پیش میاد که با وجود اینهمه اشکال اساسی، چرا تخته شاسی جزو ستون پینهاداته؟!
    من همونطور که توی وبلاگ خودم هم گفتم با انتقاد مشکلی ندارم. بنظرم خیلی هم خوبه، ولی انتقاد تنها نمیتونه راهگشا باشه.
    مثلا شما اومدین گفتین که این و این واین بده. اونجاش مشکل داره، اینش زشته، این قواعد رو رعایت نمیکنی و …
    خب اینا همه درست، ولی چرا نگفتی که چطور شد که از میون این همه وبلاگ، تخته شاسی یکی از پنج تا وبلاگ پیشنهادیت بوده؟
    یا مثلا گفتی همون وقتی که یه پست خوب نوشته میشه، پست بعدیش چنگی به دل نمیزنه. خب خیلی خوبه اگه بگی دقیقا کدوم ها مد نظرت بوده. و البته اگه دلایلش رو هم بگی خیلی بهتره.

    میخوام بگم همونطور که نکات منفی رو گوشزد میکنین، نکات مثبت رو بگین که بدش رو کم کنم و خوب هاشو بتونم تقویت کنم.

    1. نمی‌دونم چرا این فکر رو کردی که من به این دلایل نباید وبلاگت رو بخونم. من هم مثل خیلی‌ها حدود دویست وبلاگ رو دنبال می‌کنم و مطالبشون رو می‌خونم. البته برای تو از خوندن گذشته و پیشنهاد هم شده.
      خب این‌که مصداق بخوای برای مطالبی که گفتم کاملاً درسته، ولی خداییش توی متن جاش نبود. ولی این‌جا می‌تونم بهشون اشاره کنم.
      مثلاً پست: توی مترو کی کجا پیاده می‌شه؟ یادته؟ اون پست ازش خیلی استقبال شد. چون هم ایده خوب بود، هم درست اجرا شده بود. این می‌شه یه دلیل که من بدونم میلاد قلم مستعدی داره. ولی بعد دو یا سه متن مطلبی نوشتی با عنوان سخنی با روسپیان جهان. به نظرم سوژه تکراری و اجرای عجولانه کاملاً توش به چشم می‌خورد. این دو تا وزنشون با هم خیلی فرق داشت. یکی طنز خوب و کار شده و فکر شده و دیگری نوشته‌ای چنگی به دل نمی‌زد. لااقل در نتیجه.
      در مورد راهکار فکر می‌کنم نیم‌فاصله و یک سری مشکلات قالب و این‌ها رو خودم باهات صحبت کردم و الحق و الانصاف هم خوب رعایت کردی و به کار بردی. یعنی می‌خوام بگم راهکار ارائه دادن یه چیز شخصیه. من اگه توی متن بیام بگم میلاد این کار رو بکن، همه می‌گن آخه تو خودت چه پخی هستی که برای دیگران خط‌کش و اشل می‌ذاری؟
      ولی هر وقت مطلبی به ذهنم برسه می‌گم. خصوصی‌هاش رو که می‌دونی چند بار گفتم. عمومی‌هاش رو هم که بتونم مطرح کنم مثل این هاست شخصیه که پیشنهاد و راهکار هست دیگه. اگه این راهکار نیست پس چیه؟
      در کل من سعی کردم منصفانه نقد کنم. ممکنه جاهایی زیاده‌روی و کج‌روی هم داشته باشم. این طبیعیه. تمام حرف‌هام هم برای اینه که می‌خوام تخته شاسی بهتر و موفق‌تری رو بخونم.

      1. آقا سوتفاهم نشه. من هم تورو میشناسم هم قبلا در مورد این مطلب صحبت کردیم و باید بگم خیلی لطف کردی که این بحث رو راه انداختی و از این بابت ازت ممنونم.
        حرفم اینه که این نوشته یه جوریه که اگه یه کسی که تا حالا وبلاگ مورد بحث رو ندیده بیاد بخونه، براش سوال پیش میاد که خب اینها همه اشکال، نقاط قوتش کجاست که اومده بین پنج تا وبلاگ ستون پیشنهاد؟ این هم که میگم میخوام نقاط مثبت رو بدونم ابداً برای لذت شخصی نیست. میخوام بدونم کدوم هاش مقبولیت بیشتری داشته تا روی اونها بیشتر کار کنم.

        اما در مورد مثالی که زدی. بله. موافقم که پست سخنی با روسپیان ضعیف و شتابزده بود. اما در مورد کی کجا پیاده میشه، چند روزی فکر رو مشغول کرده بود و طبیعتا” بد نشد.
        به مرور سعی میکنم وقت بیشتری روی پست ها بذارم تا این اثر عجله و شتابزدگی که شما و دوستان اشاره کردین توش بچشم نیاد.

  4. در مورد نقد وبلاگ خوب بزارین نظرات خودمو بدم.من از همون بدو تاسیس تخته شاسی به خاطر رفاقت با میلاد خواننده این وبلاگ بودم.
    خب در طول این مدت هم روند رو به رشد میلاد رو دیدم در وبلاگ نویسی و این خودش خیلی مهمه.
    اون اوایل توی هر پستش چند تا اشتباه املایی می گرفتم که البته بیشتر اونا به خاطر تند نویسی و عدم دقت بود ولی همین باعث شد که حالا اونقد با دقت بنویسه که نشه ازش اشکال گرفت.
    بعضی نوشته هاش بلنده و من که معمولا کار زیاد دارم برام سخته خوندش مثلا یک پست رو ممکنه در دو سه مرحله بخونم که خب به هر حال جالب نمیشه چون اونایی که اول خوندم ممکنه یادم بره
    بعضی پست ها رو خیلی خصوصی میکنه با طرز نوشتنش.یعنی خواننده می مونه که خب چی بنویسه.
    ولی در کل به خاطر صمیمیت و از همه مهتر صداقتی که توی این وبلاگ هست خیلی با خوندنش حال می کنم.به هر حال میلاد غیرقابل پیش بینی بوده تا حالا.همونقدر که بعضی وقتا خوندن یکی از پستاش حوصله م رو سر برده یهو یه پستی آپ کرده کلا غافلگیر شدم.شایدم این یه نکته مثبت باشه.میلاد خوب خواننده رو غافلگیر می کنه

    1. راستش در مورد غلط های املایی، حالا که بحث پیش اومد عرض کنم که من همیشه املای ضعیفی داشتم. البته راستش در کنار این ضعف قدیمی، نوشتن صحیح کلمات خیلی هم برام مهم نیست. بنظر من همینقدر که یک کلمه معنی رو درست برسونه رسالتش انجام شده. هرچند به پاسداری از خط الرسم فارسی بسیار معتقدم، ولی ترجیح میدم این پاسداری رو به گردن سایر دوستان بندازم.
      من تنها بچه ای بودم که در کل دبستان معدل کلاس اولش ۱۹.۵ شد! اون هم بخاطر ضعف املا ! از وقتی املا حذف شد (کلاس چهارم) معدل من هم بیست شد. لول
      در مورد نوشته های بلند، خب من موقعی که یک پست بلند آپ میکنم میدونم که احتمالا” خواننده هام خیلی کمتر میشن. ولی این باعث نمیشه که حرف هامو نصفه نیمه بزنم. البته سعی میکنم به مرور این تبحر رو پیدا کنم که ضمن اینکه کوتاه مینویسم، بتونم مضامین مورد نظرم رو هم تمام و کمال انتقال بدم.
      منظورت از خصوصی کردن رو نفهمیدم.

  5. اول من یه سخنی با نویسنده داشته باشم:

    آقای میثم لطف کنید یه فضایی هم فراهم کنید ، من می‏خوام پاشویه رو نقد کنم ! درخواستم خیلی جدی و کتبی و ایناست لطفاً بها بدهید :دی

    نقد، اونم چه نقدیااا :دی

    پیشاپیش با تشکر !

  6. اول اینکه میلاد راست میگه، خوبیاشم می نوشتی ثواب داشت ، تو ذوایاتب هش توصیه شدیه، شدییید !

    حالا با توکل بر خدا نقد می کنیم:

    پسرم اول خوبیاتو بگم یا بدیاتو؟ اول خبر خوبه رو بگم یا بده؟ :دی

    خوب اول خوبیاشو می‏گم :

    اول : اینکه خودش شخصیتاً خیلی خیلی خونگرم و شیطونه و اجتماعی برخورد می کنه، بی‏جنبه و لوس نیست، همچین بدون دلهره واسش کامنت می‏ذارم چون می دونم جنبه‏ی زیادش مانع از برخوردن بهش میشه یا اینکه ناراحت بشه و کامنتمو پاک کنه و لوس بازی دربیاره و اینا ! یکی از دلایلی که باعث شد اصلاً نوشته‏هاشو بخونم همین بود، یاد بگیرید یه کم ! :دی

    دوم: اینکه به نظر من باهوشه و تواناییه این رو داره که خیلی خیلی بهتر از این بنویسه. هرچند که الانم خوب می نویسه

    سوم : خودمونی نوشتنش خود به خود باعث میشه که همه به سمت نوشته هاش جذب بشن و یکی از خواننده های پرو پا قرصش بشن، و به نظرم این هنرو هر کسی نداره که بتونه جوری بنویسه که خواننده با نوشته‏ش ارتباط برقرار کنه، مثل بیشتر وبلاگایی که دورو برتون دارید می‏بینید که لحن خشک و جدی ای دارن

    چهارم : خیلی خلاقه، ایده‏هایی که برای نوشتن به ذهنش می‏رسه شاید کمتر به ذهن کسی برسه، اینکه هر دفعه چیزی برای نوشتن داره و کم نمیاره و نوشته‏هاش دچار یکنواختی و روزمرگی نمیشه، خیلی خیلی خوبه و قابل تحسین. بازم یاد بگیرید :دی

    و در آخر : مینیمال نویس ِ خوبی‏ام هست، من میلیمالاشو خیلی دوست دارم، میلیمالاش بیشتر وقتا بهتر از لاگاییه که تو مینی‏مالیده آپ می‏کنه

    یه آبی چیزی بخورم، دستم خشک شد:دی میام نقدشم می نویسم.

  7. اون خط اول بالا این بود، می دونم املاش مثل خط میخی شد ! فالت از من بود ، دستا بالا! هیچکی به گیرنده‏هاش دست نزنه :دی

    * اول اینکه میلاد راست میگه، خوبیاشم می نوشتی ثواب داشت ، تو روایات بهش توصیه شده ، شدییید !

  8. و اما ایراداتش

    ۱. به قالب ِ وبلاگت بیشتر اهمیت بده پسرم، مردم عقلشون به چششونه، اصولاً بایدم همینطور باشه، حیفه یک نوشته‏ی خوب به خاطر مناسب نبودن ِ قالبش ارزشش کم بشه.

    ۲. فونت ِ نوشته ت رو به نظر من اگر تاهوما انتخاب می‏کنی، بهتره همون دیفالتش یعنی کوچیکترین اندازه‏اش ( ۹ یا ۱۰) در نظر بگیری، ولی اگر می‏خوای نوشته‏ت رو با فونت بزرگ بنویسی، از فونتای دیگه استفاده کن نه تاهوما، چون تاهوما برای نوشتن فقط فونت ریزش جالب میشه، البته به نظر من.

    ۳. احساس می‏کنم همیشه عجله داره، انگار یا خیلی سرش شلوغه یا کلاً با نت اومدن مشکل داره، یه جورایی نمی‏تونه همیشه در صحنه :دی ( همیشه آنلاین یا اکثر اوقات آنلاین) باشه و همین عجله شم باعث میشه غلط املاییاش زیاد باشه، به قالبش نرسه، وقت نکنه جواب همه رو تو کامنتا بده و حتی بعضی وقتا نوشته‏هاش خیلی خوب از آب درنیاد. به نظر یه کم باید حوصله‏ش رو بیشتر کنه، من هر وقت اسم میلاد و تخته‏شاسی رو می‏شنوم ناخداگاه یاد یه آدم خیلی شیطونی می‏افتم که فقط میاد پستشو آپ می‏کنه و فوقش یک یا دو روز میاد کامنتا رو می‏خونه و بعدم میره تا پست و لاگ بعد درود و دو صد بدرود ! 

    ۴. To be honest اولا وبلاگش با بقیه برام هیچ فرقی نداشت و خیلی‏ام لوس به نظر می‏اومد و نوشته‏هایی که حوصله‏م نمی‏کشید بخونم ( بعضی وقتا خیلی طولانی می‏نویسی) ولی از یه زمانی به بعد به نظرم فرق نوشته‏هاش با قبل زمین تا آسمون شد، یعنی تونست صعودی پیشرفت کنه. یاد بگیرید نصف شماست :دی هنوزم که هنوزه به نظرم بهترین نوشته‏ش همون ” شهوت در اتوبوسه “.

    ۵. داشتن یه هاست شخصی‏ام ایده‏ی خوبی بود، درباره‏ش فکر کن. نظم میده به نوشته‏هات. ولی اگرم نشد فدا سرت، همینجوری ام خوبه.

    ۶. اینم نه به عنوان ِ نقد به عنوان ِ یه نظر و پیشنهاد از من داشته باش. موقعی که می‏خوای فارسی تایپ کنی و به کلمه‏ای مثل کاملا ، اصلا و قبلا و اینا می رسی شیفت و حرف “ض” یا “ص” رو بگیر، ببین معجزه میشه :دی باور کن :دی

    ۷. و در آخر به نظر من تخته شاسی و نوشتن ِ میلاد ایراد ِ ریشه‏ای نداره، به نظرم اگر همین ایرادات ِ کوچیک رو برطرف کنه و فقط یه کم حوصله‏ش رو بیشتر کنه و این قدر تو همه چیز عجله نداشته باشه و یه کم وسواس به خرج بده ،وبلاگش یکی از The best های اینجا و محیط مجازی میشه .

    راستی میلاد اینو فقط خودت بخون، من تا چندی پیش تو این همه مدت فکر می‏کردم تو دو سال از من کوچیکتری، نمی‏دونم چراها، نمی‏دونم کجا، چیو اشتباهی دیده بودم که اینجوری شاهکارانه فکر کردم، ولی الان که فهمیدم دو سال از من بزرگتری، بیشتر بهت احترام می‏ذارم :دی و با احتیاط تر کامنت می‏ذارم، به هر حال حفظ ِ احترام از واجباته ما ام که می‏میریم واسه عمل به دستورات ِ انسانی-اسلامی :دی

    Good Luck (:

  9. اولاً که تشکر میکنم جادگر جون بابت وقتی که گذاشتی. دقت کن که از پیشنهادت برای نوشتن اولاً استفاده کردم.

    ۱-موافقم که قالب خیلی ساده و معمولیه. همونطور که گفتم با توجه به اینکه دانش ساخت قالب رو ندارم و قالب های بلاگر هم خیلی محدوده، نتونستم هنوز نظراتم رو اونطور که میخوام پیاده کنم. ایشالا بزودی.

    ۲-در این مورد موافقم. مرسی از یادآوری. اصلاً به این نکته تو.جه نکرده بودم. رعایت میشه من بعد.

    ۳-درست احساس کردی. فعلاً نمیتونم بیشتر وقت بزارم ولی سعی میکنم این حس عجله انتقال پیدا نکنه

    ۴-تشکر – امیدوارم اینطوری باشه که میگی

    ۵-ایده خوبیه. راستش تنبل هستم تو این زمینه. خیلی زیاد.

    ۶-اینم که میبینی رعایت شد از همین الان دیگه

    ۷-با نقدهای سازنده شما سعی میکنم به این نقطه برسم

    ۸-مهم نیست. دو سال بالاتر و پایین تر فرقی نداره. خودت باش و همینجوری راحت بمون.

    1. آره آفرین، دقت که می‏کنم می‏بینم استفاده کردی :دی

      راستش تعجب کرده بودم چرا تو این همه مدت کسی از دوستات که نوشته‏هاتو می‏خونن بهت نگفته بود که می‏تونی تنوین رو اینجوری بنویسی … چون دردسرش هم کمتره اینجوری برای نوشتن.

      ایشالا روز به روز تخته شاسی بهتر بشه و میدونم که میشه ….

      مرسی … همیشه موفق باشی ، راستی یه نقد دیگه :دی جایی تو کامنتا اگه سختت بود بگی جادوگر جون اسم خودمم میتونی بگی لوووول

      1. آقا میشه از جادوگر جونم انتقاد کنیم؟!
        مرسی

        جادوگر جون! این استفاده بیش از حد شوما از :دی روی اعصاب آدم پشتک وارو می زند و انسان را همستریک؟! هیستریک؟! می کند! بهتر نیست به جای واژه بیگانه و نا مأنوس :دی از هیچی استفاده نکنید؟!

        میثم جان می دونم منم الان رو اعصاب پاشویه دارم پشتک وارو می زنم سعی می کنم خودمو کنترل کنم و کمتر به پر و پاچه این و اون بپیچم!
        :دی

        1. مرسی که این بنده‏ی حقیر را هم مورد نقد قرار دادید و به پرو پام پیچیدید، آه آه آه ( اینا اشک شوقه)

          اما یه کم دیر مورد نقد قرار دادید، چون من تحت تاثیر شخصیت برجسته‏ی میلاد قرار گرفتم و فقط و فقط خودم

          زیاد برام مهمم نه خواننده لوول

          گذشته از شوخی خب من می‏ترسم جاهایی رو که به شوخی می‏نویسم دیگران جدی بگیرند یا برداشت شوخی نکنن ازش، لذا با گذاشتن :دی سعی می‏کنم این مهم رو به دیگران به زوووور القا کنم :دی مثل هم اکنون و همیشه :دی

          ولی باشه چون غزل جون دوست نداره، دیگه :دی نمی‏ذارم، اصلاً فقط به خاطر اینکه گفتی :دی رو اعصابت پشتک بارو می‏زنه ها، وگرنه همه می‏دونن من چقدر :دی را عاشق، اصلاً دیده شده من بدون :دی نمی‏تونم زندگی کنم، ولی بازم باشه، چشم

          دیگه با خودتونه ها، من بعداً پاسخگو نیستم که چرا اینو جدی گرفتید یا اونو‏ها

            1. حالا که جدی گرفتم، دیگه‏ام :دی نمی‏ذارم

              پاسخگو هم شخص شماست، فقط شخص شما !

              چرا با احساسات ِ نقدی ِ دیگران بازی می‏کنید؟؟ هااان؟؟؟

              چرا همه چیزو به شوخی می‏گیرید؟ هااان؟؟

              پس اون همه اشک شوق را کوجا خواهی نوشت؟؟؟

              :دی

  10. ابتدا قصد داشتم ایراداتی به قالب وبلاگ تخته شاسی و شلوغی‌اش بگیرم. دیدم این به هیچ وجه نقطه‌ی ضعف نیست. این‌که تو دلت بخواهد و چند موزیک به بازدیدکنندگانت پیشنهاد بدهی و به این موضوع فکر نکنی که کمتر وبلاگی همچین چیزی دارد. این خودش نقطه‌ی مثبت است. میلاد همان‌طور که بر سر در وبلاگش نوشته، اسیر کلیشه نشده. لااقل در این مورد به خصوص این اتفاق نیافتاده.
    تخته شاسی از نظر من استعداد دارد. استعدادی که هنوز خام است و آن‌طور که باید مسیر خود را پیدا نکرده. مواردی در تخته شاسی دیده‌ام که باعث شده به بقیه پیشنهادش بدهم، ولی این موارد همیشگی نیستند. به نظرم آن‌قدر بر کلیشه‌ای نشدن متن‌ها و تکراری نبودن آن‌ها تأکید می‌شود که هیچ‌گاه مسیر اصلی استعداد قلم میلاد شناخته نمی‌شود و متن‌های پر فراز و نشیبی از او می‌خوانیم. یعنی درست همان وقتی که از متنی خوشت می‌آید و دوست داری متنی مشابه یا با همان ژانر را بخوانی، یک دفعه متنی با سبک و سیاق متفاوت می‌بینی. این موارد حتی از دو سه دسته بیشتر هستند و به نظرم دسته‌بندی‌های که میلاد برای نوشته‌هایش تعیین کرده می‌تواند خیلی بیشتر باشد.
    از طرفی می‌خواهم این رهایی قلمش را تحسین کنم، ولی از طرفی با یک هویت مشخص پشت متون روبرو نیستم. آن ارتباطی که باید برقرار کنم گاهی برقرار نمی‌شود. ژانری که میلاد آن را خوب می‌نویسد و نیاز به چکش‌کاری دارد تا یک متن فوق‌العاده از داخلش در بیآید، کمتر مورد توجهش قرار می‌گیرد و هفته‌ی بعد جایش را به یک متن معمولی می‌دهد. به اعتقاد من چیزی که تخته شاسی نیاز دارد، این است که تکلیف خواننده‌اش را معلوم کند. اگر خواننده زیاد گیج بزند، خود به خود خسته می‌شود و شاید فقط برای معامله‌ی کامنت، یا رفاقت سری به تخته شاسی بزند. این امر فوق‌العاده برای یک وبلاگ‌نویس خطرناک است و شناختن و رهایی از آن هنر می‌خواهد.
    مورد بعدی تعدد وبلاگ‌های میلاد است. یک وبلاگ برای مینی مال نویسی، یک وبلاگ برای فوتوبلاگ و یکی هم تخته شاسی. به نظرم حالا که میلاد مصمم است که راهش را ادامه بدهد، بهتر است یک دامین شخصی داشته باشد، و همه‌ی این موارد را در یک آدرس جمع‌آوری کند. برای هر کدام هم فید و کامنت جدا بگذارد. خلاصه که با این سه وبلاگ داشتن با آدرس‌های مختلف مشکل دارم.
    یک موردی هم که شاید خوشایند نباشد این است که میلاد به صورت تقریبی پای تمام پست‌هایش یک لینکی می‌گذارد. گاهی هم پانوشت‌هایی که ربطی به متن ندارند. این به عقیده‌ی من باعث می‌شود که متن استقلال خود را از دست بدهد. دلایل و مثال‌های بسیار زیادی دارم که این کار متن را مهجور می‌کند. مسیر نظرات را عوض می‌کند. ذهن را منحرف می‌کند. و هزار و یک مشکل دیگر.
    میلاد پشت‌کار و استعداد لازم را دارد. و این فرصت را در اختیار دارد که متن‌های بهتر و بهتر و بهتری بنویسد. مقداری وسواس بیشتر و کار روی وزن کلمات می‌تواند متن‌هایش را پخته‌تر کند. منظورم این نیست که با کلمات پشت‌بازو بزند، بلکه به قول استادی نباید در به کار بردن کلمات گشاده‌دستی کند. باید خسّت به خرج دهد در استفاده از آن‌ها.

      1. با بند آخر نقد مهندس موافقم میلاد استعداد و پشتکار لازم رو داره و میتونه متن های خوبی بنویسه

        به نظرم تعدد وبلاگ میلاد چیز بدی نیست ، اینکه تو دوست داری فتو بلاگ داشته باشی همونطوری که پاشویه هم گالری داره یا حتی مینی مال نویسی بد نیست اما فکر می کنم مشکل بر سر سه آدرسه ، به هر حال اگه همه توی یک آدرس باشه هم برای خاطب هم برای نویسنده بهتره

  11. میثم جان من این نقد رو واسه تخته شاسی نوشته بودم و دیشب بهت دادم که نظرت رو بگی
    نمی دونستم این قدر ادم … هستی و متن منو به عنوان پست می ذاری
    تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

  12. می گم یه پست بذار در نقد پنگول نامه
    مخاطبانش بیشتر می شه
    اخه تخته شاسی هم شد وبلاگ
    وبلاگ مهجور مانده ی تخته شاسی رو که خدا زده