سفرنامه چین

سلام دوستان؛
صدای بنده را از شهر ف.ی.ل.ت.ر پرور پکن می‌شنوید. برای این هفته نمی‌توانم عکس بارگزاری کنم چون در چین علاوه بر توییتر، فیس بوک و فرندفید حتی بلاگ‌اسپات هم ف.ی.ل.ت.ر هست. البته من به لطف ایرانی بودن مجهز به پیشرفته‌ترین هیتلرشکن هستم ولی اگر با کمک آن عکسی بارگزاری کنم، شما در ایران قادر به دیدن آن عکس نخواهید بود.
هفته‌ی قبل گفتم که از کشفیاتم در چین برایتان خواهم نوشت. پس این‌هایی که می‌خوانید به دلیل حضور کوتاه مدت من فقط برداشت‌هایی شخصی هستند. پس از واژه «به نظر من» در ابتدای جملات فاکتور خواهم گرفت.
اینجا فقط از لحاظ سیاسی کمونیستی است. درست است که نظامی‌ها اینجا خونشان از بقیه رنگین‌تر است و حتی در خیابان‌ها یک خط مخصوص عبور و مرور آن‌هاست، درست است که گردش اطلاعات به صورتی مفتضحانه است و حتی بدون اعتقادات مذهبی داشتن ماهواره ممنوع است، درست است که هر گونه اعتراضی به محکم‌ترین شکل ممکن سرکوب می‌شود، ولی از نظر اقتصادی یکی از آزادترین‌های دنیاست و دلیل پیشرفتشان هم این است. این هم نشانه درس گرفتن از شوروی سابق است و «اصلاح» سیستم مدیریتشان. فکر می‌کنم این شعار را داشته باشند که سرت به کار خودت باشد و پولت در بیاور. کاری نداشته باش که چه کسی چه کار می‌کند و یا در دنیا چه می‌گذرد. اینجا پر است از دوربین. در یک رستوران پنج یا شش دوربین قرار دارد. تقریباً همه جا با دوربین پوشش داده می‌شود و کمتر کسی می‌تواند دست از پا خطا کند. پکن و حومه به اندازه‌ی کل ایران جمعیت دارد. باید قبول کرد که کنترل این جمعیت کار آسانی نیست.
اینجا می‌شود فهمید که بدون اعتقاد به خدا هم می‌توان زندگی کرد. می‌شود فکر کرد. می‌شود کار کرد. می‌شود تشکیل خانواده داد. اینجا حتی پدر و پسر بدون هیچ پوششی با هم استخر می‌روند ولی در کمال ناباوری سنگ نمی‌شوند. نمی‌خواهم بگویم اسلام یا مسیحیت چیز بدی است، ولی بدون آن‌ها هم می‌شود زندگی کرد.
پکن شهر بسیار بزرگی است. تمامی کشفیات من از قسمت شمال شرقی و شمال آن است. برای ترافیکشان یک سیستم بسیار جالب دارند. از مرکز شهر تعدادی اتوبان چند بانده به صورت دوایر متحدالمکرز وجود دارد که اولی محیط کوتاهی دارد و به مرکز شهر نزدیک تر است و به نام رینگ یک خوانده می‌شود. دومی محیط بزرگتری را شامل می‌شود و رینگ دو است. همین‌طور که از مرکز شهر دورتر می‌شوی محیط این رینگ‌ها بیشتر می‌شود. مثلاً بدون ترافیک و با سرعت بالا باید حدود یک ساعت برای پیمودن رینگ پنجم وقت صرف کنی.
این چینی‌ها علاقه‌ی عجیبی به عکس گرفتن و فیلمبرداری دارند. هر جا که می‌روی همه دارند عکس می‌گیرند. اگر چشم‌های درشتی دارید باید با عینک تردد کنید، در غیر این‌صورت بیشتر وقتتان باید صرف عکس گرفتن با مردم شود.
نمی‌دانم علتش زور حکومت است یا نژادشان، ولی چینی‌ها فوق‌العاده ترسو هستند. همه‌شان شبیه هم هستند. پولدارهای زیادی دارند که ثروتشان غیرعادی است. یعنی حتی یک جاهایی نمی‌شود پولشان را با اعراب هم مقایسه کرد. در مغازه‌هایی مثل دکان‌های فرحزاد و در یک فضای بسیار کوچک چند نفر دائماً در حال کار کردن هستند و اصولاً شغلی که اینجا به آن ظلم شده است مگس‌پرانی است. گفتنی زیاد است، ولی ترجیح می‌دهم ادامه ندهم چون هم شما حوصله وراجی من را ندارید و هم من حوصله غر زدن‌های شما را ندارم. انشاءالله خدا قسمت کند به جماعت به این کشور دوست و برادر سری بزنیم.

55 دیدگاه در “سفرنامه چین”

  1. کاری که گفتین رو انجام دادم.. (البته قبلا هم همین کار رو می کردم، واسه همین فکر می کنم شاید درست متوجه منظورتون نشدم، هرچند به نظر نمیاد اون قدر هم کار سختی باشه!!!) وقتی آدرس بلاگ رو می زنم می گه دو تا فید واست پیدا کردم. یکیشو انتخاب کن.. بعدش پیغام میده:Your feed filesize is larger than 512K. You need to reduce its size in order for FeedBurner to process it. Tips for controlling feed file size with Blogger can be found in Tech Tips on FeedBurner Forums, our support site.تیپ هاشم نمی فهمم دقیقا! غیر از اولی که میگه چک کن ببین ولیده یا نه که خب ولیده!نمی دونم چرا به نظرش! سایز فیدم بزرگه! من پست هامو تو ورد می نویسم بعد پابلیش می کنم یعنی می تونه به خاطر این باشه؟ (آخه انگار این کار حجم بلاگ رو بالا می بره!)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *