مدتهاست ننوشتهام راجعبه دغدغهی هر روزهام. اینجا ننوشتهام که هنوز منتظر روزهای سبز هستم. منتظر پیروزی، منتظر آزادی. یک استخوان در گلویم مانده و حنجرهام را میخراشد انگار. من سبزم. این را خودم میدانم. تکلیفم با خودم مشخص است و الآن هم آمدهام تا ثبتش کنم. من اعتراض دارم به وضعیت موجود و خواهان تغییرم، ولی مثل خیلیها که خودشان را طرفدار جنبش سبز جار میزنند، برای ورود دشمنهای قسمخوردهی مملکتم ثانیهشماری نمیکنم. من نمیتوانم تحمل کنم مجریهایی را که با هیجان و ذوقزدگی از بدبختیهای ما میگویند و در اتاق خبرشان بالا و پایین میپرند. من در خیابان شعار “رأی ما یک کلام، نخستوزیر امام” نمیدادم اگر هر دو را قبول نداشتم. من حتی این انقلاب را قبول دارم ولی معتقدم از مسیرش منحرف شده. من برای خائنین سابق و زورگوهای دیروز – مثل مشابههای امروزشان – ارزشی قائل نیستم و معتقدم خرابی وضعیت موجود دلیل بر خوب بودن وضعیت گذشته نیست. من مسلمانم و اسلام را باعث عقبماندگی کشورم نمیدانم. من ایرانی هستم و معتقدم ارزش هر سرباز کشته شده در راه دفاع از کشور با هزار پادشاه و حاکم برابری نمیکند. اینها را هم تنها برای خودم مینویسم تا یادم نرود چه کردهایم، چطور و با چه کسانی آمدهایم و کجا و با چه کسانی میخواهیم برویم.
لایک.. و اینکه حس هم عقیده بودن چیز خوبیه
فرق میکنه بین سبزها. فرق میکنه بین اونایی که داد زدن و راهپیمایی کردن فقط بخاطر اینکه روزی بیاد که تو خیابون ولیعصر باد لابه لای موهاشون بپیچه..
اونایی که مفهوم آزادی رو تا این حد به لجن کشیدن و مفهوم اصلی جنبش رو خواسته یا ناخواسته از یاد بردن
سبزهای واقعی اونایی بودن که میدونستن چی میخوان..
سبزهای واقعی اونایی هستن که میدونن چی میخوان…..
دوست عزیز؛
سلام؛
یادمان باشد اگر آرمان های ما متعالی است و خود را “روشنفکر”، “تحصیل کرده” و یا “آزادی خواه” می دانیم، پسندیده نیست که خواسته ی شخص دیگری را که خواهان “آزادی در انتخاب نوع پوشش و یا عقیده خویش” است را مذمت کرده و وی متهم کنیم که مفهوم سترگ آزادی را “به لجن” کشیده.
با سپاس
در اینکه هرکسی عقیده ی خودشو داره و لا اکراه فی الدین هیچ شکی نیست
چسبوندن این عقاید به جنبشی که هدفش بالاتر از این حرفاس اشتباهه. و مطمئنا اگر هم این جنبش به نتیجه میرسید باز این افراد به خواسته شون نمیرسیدن و دوباره بیرق و شعار “مرگ بر اصل ولایت فقیه” سر میدن و همین ها برضد موسوی هم شعار می دن
زنده باد سبز حقیقی
من فکر میکنم مشکل ایمان با کلمهی “لجن” بود که درست و به حق هم هست.
سلام جناب آقای مهندس الله داد
با هیچکدوم از متنهای این چند سالت انقدر موافق نبودم.
خوش باشی
یاعلی
با همه چیزهایی که عنوان کردی موافق بودم…جز یک مورد….البته با این یک مورد هم مخالف نیستم…ولی یه چیزو مطمئنم اگه بیگانه وارد نشه به غیر از کشتار هیییییییییییییییچ تغییر دیگه ای ایجاد نمیشه که نمیشه….منظور این که دیکتاتور پا بر جاست و تا اون هست ….همینه که هست و بدتر از این
من به هیچقیمتی حاضر نیستم پای بیگانه باز بشه. چون به غیر از منافع خودشون امکان نداره دنبال چیز دیگهای باشن. و البته تغییر از درون باید انجام بشه. به دست خودمون. با هر هزینهای.
on chizi ke mano sakht azab mide ine ke: hame ma az shoar bademon miyad vali hame ma shoar midiman
همه منتظریم دوست عزیز ، همه / دیروز داشتم فکر میکردم اگر محمد بوعزیزی این جوان تحصیلکرده دستفروش تهرانی بود الان بهار بود و …
.
.
من حتی این انقلاب را ذره ای هم قبول ندارم ( با عرض معذرت) – من انسانم قبل از اینکه سنگ اسلام رو به سینه بزنم/ اصلا اگه اسلام اینه میخوام صد سال مسلمان نباشم چه برسه به اینکه با صدای بلند هم اعلام کنم/ منو ببخشید میثم عزیز
مطمئن باش اگر فضا مثل اونجا بود احتیاجی به بوعزیزی نبود. برای قبول نداشتن انقلاب نباید از من عذرخواهی کنی، باید از کسانی که هزینه دادن بابتش عذرخواهی کنی. از شهیدها، از جانبازها، از مفقودالاثرها، از اونهایی که هم توی اون انقلاب بودن هم توی صف اول اعتراضات الآن. از تاجزادهها، از رمضانزادهها، از نبویها و…
شما کدوم قسمت این انقلاب رو قبول دارید؟ ایجاد ولایت فقیه ، در تنگنا قرار گرفتن زنان ، جنگ نحمیلی یا جریانات اخیر؟
همینطوره ، من چون خانواده ام سهمی در انقلاب و حضور در جنگ نداشتند و همینطور در مقام و منصب ها و ثروت جمهوری اسلامی یا سهمیه های معروف( که در زمان ما در کنکور هم وجود داشت) ، شاید نتونم احساس این افرار که گفتی رو داشته باشم و درکشون کنم
تنها خاطره ای که در کودکی در ذهن من حک شده از این انقلاب شعار خانواده شهید هستش که فریاد میزدند: شریعتمدار شیطان ، ام الفساد ایران ، اعدام باید گردد… مرگ بر…
یکی از معدود نوشته هایی بود که در دنیای مجازی می خوندم و انقدر منطقی بود … متاسفانه ما یاد گرفتیم و دوست هم داریم که یا سیاه باشیم یا سفید ! من هیچ سبزی رو ندیدم که روی یک مسیر منطقی و درست حرکت کنه . درحالیکه اون چیزی که ما میخواستیم و میخوایم چیز دیگری بود . ما سبز نشدیم که با انقلاب و با اصل نظام جمهوری اسلامی مخالفت کنیم .
بعد از مدت ها پیدا کردن همچین جایی برای من مثل امنیت می مونه .
سپاس زیاد آقای میثم عزیز !
نظر لطفته. نوشتهی منطقی که زیاده، ولی انگار توی شلوغی گم میشن. همهجا شده شلوغکاری و توی این شلوغکاریها از آب گلآلود ماهی گرفتن. ممنون از همراهی.
سلامعلکم
ما نبودیم … یه چند وقت … درگیر بودیم … ما رو ببخشید … برمیگردیم … خیلی زود … :)
ایشالا به خوشی باشه همهی درگیریها رفیق. مخلص.
خیلی حرف دل منه
اینکه مسلمونم
اینکه اسلام باعث عقب افتادگی مملکت ما نیست
اینکه انقلاب رو قبول دارم
و تمامی چیزهایی که گفتی