من همیشه از ازدواج میترسیدم. اینکه تا آخر عمر با آدمی زیر یک سقف زندگی کنم که معلوم نیست مثلاً شبها در خواب راه برود یا نه! ولی بعد از ازدواج فهمیدم حتی اگر در خواب پشتک هم بزند، وقتی من میدانم خیلی ترسناک نیست.
همهی ما به همدیگر عادت میکنیم. برای همین کمتر از هم میترسیم. ما لزوماً آدمهای بیآزاری نیستیم. بعضی از ما خیلی وحشتناک هستیم ولی اطرافیانمان از ما نمیترسند. چرا؟ چون به ما عادت کردهاند. این عادت کردن گاهی خیلی چیز گندی است. خیلی وقتها ما را به لعنتی میدهد. گاهی باعث میشود ما از آن چیزهایی که باید بترسیم، نترسیم. گاهی باعث میشود که ما از اطرافیان خود آن توقعاتی که باید داشته باشیم، نداشته باشیم. یا توقعاتی که نباید داشته باشیم، داشته باشیم. ما مثلاً از گربه نمیترسیم، چون به قیافه و حرکاتش عادت کردهایم. اگر یک چیزی شبیه مورچه یا یک سوسک در ابعاد گربه ببینیم، صد در صد سکته را بغل خواهیم کرد.
عدهی کمی از دوستان، معلمها، پدر و مادرها، همسران و اغلب حاکمان ما هیولاهای خطرناکی هستند که چون ما به قیافه و اخلاقشان عادت کردهایم، توانایی زندگی در کنارشان را به دست آوردهایم. به بچهها نگاه کنید. از خیلی از غریبهها میترسند. ولی چقدر احمقانه به قیافهی آدمها عادت میکنند و به آنها اعتماد میکنند.
گاهی ما فقط چون به طرف مقابلمان عادت میکنیم، تحملش میکنیم. زندگی عادی ما شاید کابوسی برای بقیه باشد. خیلی سخت است که همیشه هیولاهای اطرافمان را بشناسیم. گاهی با آدمها اشتباه میشوند. با ما نفس میکشند، غذا میخورند، صحبت میکنند، عشقبازی میکنند و زندگی میکنند. عادت کردن شاید گناه بزرگی باشد.
تصویر از: Travis Smith
ولى تو براى من عادى نشدى…هیولا و خسته کننده هم نیسى….تحمل ات هم نمیکنم بلکه در کنارت لذت میبرم بدون هیچ عادتى
تو هم برای من عادی نشدی. اگه عادی شده بودی من جرأت نمیکردم به این راحتی اینطوری بنویسم. ظاهراً هیچوقت هم قرار نیست خسته کننده و عادی بشی. تو کی این نظر رو گذاشتی که من نفهمیدم!؟
چه خوب شد صفحه ات پسرخاله جان.
ازدواج عادت کردن هست..اما جزو عادت کردن هایی ست که خسته کننده و تکراری نمیشه…جزو عادت هایی ست که وقتی بهش عادت میکنی، نمیتونی ازش دور باشی…قرن ها طول خواهد کشید تا بتونی این عادت رو ترک کنی، بهش فکر نکنی..
مرسی مرضیه. البته من قصد داشتم از این نوع عادت به عادت خیلی بزرگتری برسم که خب به خاطر معذوریتهای فراوان نمیتونستم بازش کنم. همون “ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم” و فلان. کلاً نباید به هیولاها عادت کرد. به کارهای هیولاگونه هم نباید عادت کرد. ازدواج همیشه واسه من نماد یه رابطهی طولانی بوده. واسه همین بیشتر موقعها از این مثال استفاده میکنم.
ترک عادت همیشه هم موجب مرض نیست
به نظر من هیچوقت موجب مرض نیست. این هم یه ضربالمثل دیگه که خیانت کرده در حق بشریت.
ma adat kardim ke be chizaye maskhare adat konim … yani midooni taghsire khodemoonam nis … adatemoon dadn …
بیا از همین اول عادت نکنیم فینگیلیش تایپ کنیم. بیا همه جا فارسی تایپ کنیم تا عادت کنیم. این هم یه نمونه برای عادت خوب. نه؟
baradar to che giri dadi be type kardane man??????????
nadaram agha … language bar nadaram!!!!!!!!!! L :|
بعضی هیولا ها مثل تو عادت زندگی باهاشون خیلی سخت نیست چون خودتی….یه ذره با باطنت فرق داری که اونم قربونش برم خدا ستار العیوبه برای همه . ولی امان از هیولا هایی که لباس مقدس تنشون کردن یا پست و عنوان مهمی دارن نمیشه بگی داری ازشون میترسی چون فکر میکنن ترست از لباسشونه یا عنوانشون ….ولی به مولا علی نه….خودشون هیولان بدون لباس. اینجا دیگه ستار العیوب بودن خدا مقدارش زیاد تر که نشده و برای همه به یک میزانه….. کاش انسان ها را بدون لباس و عنوان بشناسیم بعد رتبه و لباسشون را در عادت هامون تاثیر بدیم.
من هیولا هستم!؟ چرا؟ حیف من که دارم سعی میکنم یه کاری کنم تو درست اینجا رو ببینی :))
ممنون هیولا جان
هه … چه خوب بود … خیلی خوب بود … همه تسلیم عادت شدیم … حتی عاشق ترین ها هم به عشقشون عادت میکنند … هر حسی ، مثل ما موجودات زنده ، مراحلی رو طی میکنه تا بوجود بیاد … آروم آروم ، حتی با محسوس ترین مراقبت ها هم ، گرد و خاک رویش میشینه ، و طراوت اولیه خودش رو از دست میده … تا زمانی که پیر میشه و – – – – – –
خیلی خوب بود مطلبت و ازون خوبتر نظر خانومت بود که من کیف کردم از خوندنش….عادت چیز بدیه یاد بگیریم که “عادت کنیم که عادت نکنیم”. همیشه خوب همیشه عاشق و بودن عادت کنار عزیز دلت زندگی کنی