مطلبی که در زیر میخوانید برای سایت سپیده دم نوشته شده است. اصل مطلب را میتوانید از [اینجا] بخوانید.
اگر مدت زیادی چوبی را خم نگاه داری، وقتی رهایش میکنی چوب خم خواهد ماند. وقتی دستت را مدت زیادی به یک حالت بگیری، تکان دادن آن سخت خواهد بود و ناخودآگاه دست به حالت قبلی باز خواهد گشت.
جامعهی ایران سابقهی طولانی مدت زندگی زیر سایهی حکومت دیکتاتوری را دارد. اگر انقلاب پیروز میشود و نظام شاهنشاهی برچیده میشود، پیروزی تاریخ مردم ایران است. مردمی که از ابتدا تا به حال فریاد مقدس آزادی سردادهاند. این انقلاب و این جمهوری متعلق به ما و پدرانمان فقط نیست. متعلق به فرزندانمان فقط نیست. حال ما وارث پیروزی تاریخ ایران هستیم.
در ایام انتخابات جملاتی را میشنویم نظیر:
«بابا، از قبل انتخاب شده است»
یا
«رأی بدیم که چی بشه؟»
آیا این تفکر از سابقهی بلندمدت پذیرش دیکتاتوری سرچشمه نمیگیرد؟ یعنی ملت و مسوولان، ناخودآگاه به سمتی غیر از جمهوری حرکت میکنند. این تمایل ناخودآگاه به بازگشت به حالت قبلی است. ما باید این جمهوریت را آنقدر ادامه بدهیم که اگر در آینده اتفاقی افتاد، حالت قبلی ما جمهوریت باشد، نه دیکتاتوری. ما مسوولیت نگاه داشتن این جمهوریت را به هر قیمتی داریم. ما مسوول هستیم. نسبت به این آزادی تاریخی مسوول هستیم. چند مادر را در اطراف میشناسیم که فرزند از دست دادهاند برای حفظ این آزادی؟ چند زن را میشناسید که همسر از دست دادهاند برای حفظ این جمهوریت؟ آیا به چهرهی پدرانمان نگاه کردهایم که وقتی خبری از خرابکاری در این مملکت را میشنوند، گویی فرزندشان دچار مشکلی شده است؟ اگر همهی این موارد را ضرب در تاریخ گذشته و آیندهی ایران کنیم، نتیجه وظیفهی ما خواهد بود برای بیدار بودن. برای حاضر بودن. ما همانهایی هستیم که در بهمن پنجاه و هفت آزادی را به ارمغان آوردیم. ما همانهایی هستیم که روزی برای حفظ ناموسمان مقابل لشگر اسکندر ایستادیم. این لحظات با دقایقی که گردان کمیل در فکه قیچی شده بود و بیسیمچی گزارش نفر به نفر شهدا را تا آخرین نفر میداد چه فرقی میکند؟ تنها زمان جا به جا شده. سنگر جا به جا شده. ما همان ملت هستیم.