برای آن دسته از دوستانی که آشنایی با حدیث علیمدد ندارند، به طور حتم جای سؤال است که چرا کاملن نا آرام باید در فهرست ستون پیشنهادات باشد. اگر ذرهای به من اعتماد کنید، به شما نشان خواهم داد که حدیث علیمدد یکی از بهترین وبلاگنویسان ایران است. من به قلمش اطمینان دارم. تا آنجایی که نویسندهای از جماعت نسوان را ندیدم که بتواند با او رقابت کند.
ولی این تعریفها برای حدیث علیمدد و قلمش است. نه وبلاگ «کاملن نا آرام» که رسماً خاک میخورد. حدیث یک وبلاگ دیگر هم دارد به نام «آدامس با طعم کروکودیل» که بیشتر در آن مینویسد. خب من «کاملن نا آرام» را بیشتر از «آدامس با طعم کروکودیل» حدیث میدانم. شاید کسانی که حدیث را از زمان یاهو سیصد و شصت میشناسند، حرفم را تأیید کنند. شاید! حدیث شیوهی خلاقانهای در بیانش دارد که بیشک اگر با مقداری حوصله و کار روی قالب وبلاگش و وقت گذاشتن برای «کاملن نا آرام» همراهش کند، یکی از بهترینهای ایران خواهد شد.
یک مقداری ایرادات نگارشی در متونش هست که روز به روز بهتر میشود، ولی سرعت بهتر شدنش خیلی کند است. وبلاگهایی را میشناسم که ظرف چند ماه شکل خودشان را به دست میآورند و جا میافتند. ولی این روند برای حدیث زمان زیادی طول کشیده است. این -َ -ِ -ُ های داخل متنش شاید برای خیلیها جذاب باشد، ولی برای من یکی روی مخ است. احساس میکنم یک بچهی کلاس دوم دبستانی هستم که معلمم تا این علامات را نگذارد، من نمیتوانم بخوانمشان.
در کل حدیث – چه در متنهایش، چه در قالب وبلاگش، چه در کامنت گذاشتن – مقدار زیادی بیحوصله شده. میگویم شده، چون در گذشته یادم هست که اینطور نبود. حدیث در ستون پیشنهادات است چون میدانم پتانسیلش را دارد. آنقدر دارم به این مبارزه ادامه میدهم تا مجبورش کنم تکانی به وبلاگش دهد. هر چند ممکن است به نظر خیلیها کار درستی نباشد، ولی به نظر خودم خیلی هم کار درستی است.
شرمنده که این نقد بیشتر شبیه تشویقی شد که یک دوست قدیمی را مجبور کند تا قلمش را دوباره هنرمندانه بچرخاند. گاهی به جای نقد کردن متون، لازم است که از روی دلسوزی و شاید علاقه به نوع خاصی از قلم، اینطوری یک نفر را تحریک کنی. شما را به خدا باز نیآیید در کامنتها گیر بدهید که چرا یک نفر را نقد میکنید، یا ایراد میگیرید، یا نمیگذارید هر کاری که دلش میخواهد را انجام دهد. در این مورد خاص من دیکتاتور هستم و دوست دارم کاملن نا آرام را بخوانم.
پ-ن: ندارد! مگر همهی متنها باید پانوشت داشته باشد؟
من نمیدونم چرا نوشته های “آدامس با طعم کروکودیل” را میخونم زیاد ازشون سر در نمیارم!!شاید به خاطر تنوع بیش از حد یه پست هست که این جوری میشم.
کاملن ناآرام بهتره.حداقل واسه من قابل فهمه.
کم نوشتن و دیر آپدیت شدن این وبلاگا بدترین موردیه که میشه روش دست گذاشت.
آره! نویسنده ی این دو بلاگ بسیار تنبل و تن پروره!
سلام . چند پست از هر دو وبلاگ خوندم البته برای اولین بار . نوشته اید که کاملن نا ارام را ترجیح می دهید اما دلیلش را نگفته اید ؟ به نظر من هم کاملن نا ارام بهتر خونده می شود حالا چه از نثر روانتر ش باشد یا موضوعات بکرترش یا یک حس خودمونی بودن که نوشته به ادم می دهد . نظر شما چیه ؟
چون نود درصدش مربوط به ماجراهای یک کودک نفهمه!
فک کن ما بتونیم نقد کنیم
جانور خزنده ای رو که فقط تیکه پاره میکنه . ولا غیر!
***
جانور خزنده تا خودش و برسونه واسه تیکه کردن، طرف مقابل وقت واسه فکر کردن، یا حتی فرار کردن داره
اما وقتی یه جانور تک شاخ به سمتت حمله ور می شه، تو فرصت هیچ اقدامی نداری
وای که من می میرم واسه متنای حدیث . من مشکلی با کروکدیل ندارم شاید مال اینه که از اول پی گیربودم. از نوشنه های حدیث یه چیزایی تو ذهنم هک شده که با اشاره به کلمه خاص فورا خنده صورتم رو پر می کنه. مثلا همین “هما”. غیرممکنه من هما به گوشم بخوره و یاد “مامان هما”ی حدیث وقصه هاش نشم. یااینکه زمانی توی علاقه مندی هاش نوشته بود “نمکدون با سوراخ گشاد” نمکدون اینجوری میبینم یاد حدیث می افتم.
یه بار هم به خودش گفتم که کتاب “عطر سنبل عطر کاج” رو که می خوندم احساس می کردم که این کتابو حدیث نوشته.
آقا خلاصه کلام: نوشته هایی که سبک خاصی داره- تکراری نیست- عالیییییییییییییییییییییییییییییییییه
چیه؟ تو خودت تعریف میکنی، اونوقت میخوای من نقد کنم؟ خیلی پر رویی بابا
قربونتون بشم دکتر جون، قلبم نیاز به احیا پیدا کرد
D:
شوما راحت باش دکی.
سلام . وبلاگ کاملا ناآرام رو نخوندم ولی آدامس با طعم کروکدیل رو خوندم و خیلی هم خوشم اومده ولی اومدم تا کامنتدونیت هنوز تعداد کامنتاش پایینه بگم که یه فکری به حالش بکن.
من در مورد موسیو گلابی نتونستم بیشترش رو بخونم و در مورد تخته شاسی هم هر کاری کردم کامنتدونی باز نشد . یعنی تا نصفه باز میشد …..
شیطونه میگه یه نقد در مورد این کامنتدونی وبلاگت بنویسم . فکر کنم اگه مشکلی نداشت بیشتر از ۲۰۰ تا کامنت جمع میشد . خود من ۱۰ بار سفحه پست قبلی رو رفرش کردم ولی نشد . یکی کاریش بکن مهندس .
این هم مدرک !
از همه جای ایران خبر رسیده که کامنت دونی خراب بوده. ملت زنگ میزدن به من میگفتن کامنت دونی نظراتشون رو قبول نمیکرده.
در ضمن مهلت نظر گیری هم خیلی زودتر از عرف رایج تموم شد.
من تسلیم این صحنه سازی خطرناک نمیشم میثم.
یا مرگ یا کامنت دونی آزاد
قبول دارم افشین جان؛
من نهایت سعیام رو میکنم تا هاستم رو منتقل کنم به جای دیگه. شاید ایراد رفع بشه. خیلی کار کردم روش، ولی تا حالا نتیجهای که باید میگرفتم رو نگرفتم.
حدیث نه تنها به طرز چندش آوری مهربونه،به طرز چندش آوری هم خوب می نویسه و خوب تیکه میندازه و خوب گوش میده و خوب …و خوب… وخوب…… اییییییی
حدیث انقد چندشه؟؟ نخونیم دیگه بلاگاش و
تو هم بطرز چندش آوری از من تقلید میکنی !
همه میدونن فقط من میتونم بطرز چندش آوری یکجوری باشم. همهههههههه میدونن
راستش را بخوای هیچ مطلب خواندنی پیدا نکردم و نفهمیدم چرا این وبلاگ را به نقد گذاشته ای. موفق باشی!
بهه! کل فیسم خوابید میثم!!
«هیچ» کلمهی سنگینیه. ولی با خیلی جزئی موافقم. این نقد رو گذاشتم تا پر کنه این وبلاگ رو. حداقل پستهای سیصد و شصتش رو یکی یکی اینجا کپی کنه. تا بعد.
حق با شماست. اصلاحش می کنم : “کمتر مطلب خواندنی پبدا کردم”
حدیث یک نویسنده قصه گو است.و باید روی این قضییه سرمایه گذاری کنه.در مورد خام بودن , ایرادات نگارشی با شما هم عقیده هستم.در رابطه با بی حوصله گی هم باید بگم توی این مقطع زمانی آدم اگه دل و دماغ و حوصله داشته باشه احتمالا یه چیزیش می شه.
به هر صورت به نظر من خانم علی مدد باید نویسنده گی رو جدی تر دنبال کنه و بیشتر بخونه چون با این روند کند پیشرفتی که داره شکوفائی و اوجش می افته توی ۱۰۰ سال دوم
به نظر من باید افکارش رو از حواشی ای مثل شوهر و ازدواج دور کنه و بچسبه به مطالعه ;)
ممنون میشم یه نقدی هم بر وبلاگ من بنویسید
آقا این پاشویه چرا نمی ذاره ما ابراز احساسات کنیم به خانوممون !
خانوم کلی ازت تمجید کردم ! این کامنتدونیش داغونه
با کمی تاخیر ! نظراتم رو میگم:
اول اینکه من از همین جا اعلام میکنم حدیث جزو دوستان خیلی خیلی خوب منه و اینجا تصمیم دارم “حدیث وبلاگ نویس” رو نقد کنم. انگاری که نمیشناسمش.
ولی قبل از اون، فکر میکنم دلیل اینکه نتونستی حدیث رو نقد کنی، این بود که اصولن چیزی برای نقد کردن وجود نداشت ! خصوصاً توی کاملاً نا آرام. و در مورد این لفظ هم که گفتی “یکی از بهترین وبلاگ نویسان ایران” خب این بنظر من اشکال داره (آیکون کروبی) یعنی خیلی دیگه اغراقه.
ولی درمورد حدیث. (با فرض اینکه بخونه و قصد ادامه داشته باشه)
اولین چیزی که بارها به خودش هم گفتم اینه که بشدت روی دور تکرار افتاده. چه الان، چه وقتی توی سیصد و شست بود. یه مثال میزنم که روشن بشه منظورم دقیقن چیه.
ببین هادی ژ جان ! بهترین غذایی که سراغ داری چیه!؟ چلو کباب؟ جوجه؟ قرمه سبزی دس پخت مامان هما؟؟!
خب اینا همش خوبه. ولی در نظر بگیر بخوای همش همون یک نوع غذا رو بخوری. بعد از یه مدت دیگه مزه که نمیده هیچ، خیلی هم بدمزه میشه در نظرت.
وبلاگ نویسی حدیث هم همینجوریه. یعنی یا مطالب جدید رو میبره در یک قالب تکراری (کروکودیل خسته) یا اینکه کلن همش یک چیز میگه (خاطرات دوران کودکی) هرچند اعتراف میکنم که این موضوع باع نمیشه آدم رغبتی به خوندن وبلاگش نداشته باشه چون قلم روون و قدرتمندی داره. قلمی که با یک کمی حوصله و زمان بیشتر میتونه خیلی خیلی بهتر هم بشه.
ولی چیزی که بیشتر از همه اینا ضرر میزنه، همین فعالیت کمشه (نزدیک به صفر) مثلن من منتظر بودم بیاد اینجا لااقل چار خط خودش یه چیزی بنویسه. که حتا اینکار رو هم نکرد.
خلاصه اینکه، این وضعش نیست خواهر من. پاشو بیا میدون رو خالی نکن. تو میتونی ;)
آها، این خانومه خیلی خوب مینویسه، وبلاگ آدامس با طعم کروکدیلشم خیلی متفاوت و جالب و بامزه و باحاله، ایدهش هم خیلی خلاقانه بوده
فقط یه کم وقتشو بیشتر کنن ، فکر کنم همه راضی بشن