سالها پیش دکتر عبدالکریم سروش به دعوت انجمن اسلامی دانشکده فنی دانشگاه تهران، سخنرانی داشت در باب خودشناسی در مثنوی. بدون آن که کلیت بحث را تأیید یا رد کنم، معتقدم در یک جامعه اسلامی آزادی اندیشه و نقد جریانات مختلف از عواملی است که هر چه بیشتر به آن پرداخته شود و در مسیر صحیح هدایت شود موجب تقویت ریشههای مذهبی خواهد شد. بر این باورم که ریشههای مذهبی تنها وقتی قابل اتکا هستند که پشتوانهی عقلانی داشته باشند. نقطهی قوت جامعه اسلامی در ترویج اسلام تأکید روی عقلانیت و مجاب کردن ناآگاهان و یا حتی مخالفین در یک بستر آرام و سرشار از تعقل بدون تعصب است.
گوش کن. گوش کن. هوو نکش. این آقا باید بیاد مناظره کنه. هی در میره. ما بهش گفتیم که بیآد مناظره. و…
از من بپذیرید که لازم به توضیح نیست آقای مصباح یزدی و بقیه از مناظره با شرایط مناسب فرار کردند و اساساً تفکری که به زور متوسل میشود را چه به مناظره؟
بعد آمد پایین و با بقیهی همراهان روی کف سن نشستند و شروع کردند به سینه زدن و تکرار ذکر مقدس حسین،حسین. بعد هم بیرون سالن. آن شخص کسی نبود جز کارگردان برجسته مسعود دهنمکی.
اخراجیهای دهنمکی نه طنز است، نه جایی برای تأمل دارد. از همان فیلمهایی که با تخمه آفتابگردان و لینا لولهای با رنگ طبیعی و روغن بدون ترانس عقدشان را در آسمانها بستهاند. فیلمی که با شعور مخاطب به سطحیترین حالت ممکن برخورد میکند، چون تفکر پشت آن مشخص است. کارگردانی با آن سابقه نمیتواند ساختارهای ذهنیاش را تغییر عمدهای بدهد. پیام به دوستان این است: «نگذاریم چنین تفکراتی، سازندهی سلیقهی ما باشند».
فروش میلیاردی اخراجیها در حالی است که فیلم خوش ساختی مثل «درباره الی» مورد استقبال چندانی قرار نگرفته است. درباره الی فیلمی در باب «واقعیت» بود. واقعیتی که هر موجودی، مقداری از آن را در خود مخفی کرده است. هر کدام از انسانها و حتی دریا. واقعیتی که در این جهان محکوم به دفن شدن است. صحنههای پانتومیم، تأکید کارگردان را بر موضوع فیلم نمایان میکند. لانگشاتهایی از دریا تأییدی بر ابهام است. قصدم بحث بر سر این فیلم نیست که اساتید بسیار بهتر و پختهتر از من این کار را انجام دادهاند.
مشکل از جایی شروع شد که من به اتفاق عدهای از دوستان به دیدن فیلم درباره الی رفتم. از یک جمع ده دوازده نفره فقط یکی دو نفر از فیلم خوششان آمد. قبل از خداحافظی نظر دوستان را جویا شدم و از آنها پرسیدم پیام فیلم چه بود؟ تعدادی از جوابها را برایتان مینویسم و بابت طولانی شدن مطلب عذرخواهی میکنم.
- منظورش این بود که قبل از سفر باید به خانواده اطلاع بدی.
- منظورش این بود که وقتی یه اتفاقی میافته همه میخوان تقصیر رو بندازن گردن هم.
- میخواست بگه وقتی یه اتفاقی میافته تازه میفهمی که کی منطقیه و کی نیست. مریلا زارعی روی مخم بود.
- دختره اشتباه کرد دیگه. وقتی میدونست الی شوهر داره نباید میگفت بیآد. فیلم میخواست بگه توی دوستیهاتون دقت کنید.
- میگفت لب دریا ویلا نگیری. بچهات رو هم تربیت کنی توی دریا نره. بهش دروغ یاد ندی.
من این نکته برایم عجیبه که فیلم کارگردان فاشیستی مثل ده نمکی با اون سوابقش این قدر فروش داشته باشه و و مردم از فیلم خوش ساختی مثل درباره ی الی استقبال نکنند . معتقدم که این وضعیت منعکس کننده میزان آگاهی سیاسی و سطح فرهنگ جامعه مان باشه .
میثم جون خوب چی کار کنم؟اگه دلم به این خوردن هم خوش نباشه، به چی خوش باشه؟به چماق خوردن؟به این ایست بازرسی هر شب ساعت ۱۰ هفت تیر؟به این بسیجیهای محترم کنار مسجد الجواد که تو ونهای گشت ارشاد سابق نشستن و چرت میزنن و منتظرن یهچیزی بشه بریزن بیرون؟به مدیر انفورماتیک شرکتمون که طرف جناب احمدی نژاده؟به دوست گلوله خوردم که فردا عمل دومش رو روی رودهش انجام میدن؟ این جوری که به نیهلیستی میرسم کهمجبورم دلم به خوردن خوش باشهیکی از دلایلی که من دیگه سینما نمیرم هم همینه که دیگه اجازه نمیدن خوردنی بخوری تو سالن سینما…این آدما هیچی از کارهای فرهنگی نمیدوننهمه کیف سینما به چخ چخ چیپس و صدای وا کردن بستههای پوفک و خلالی نمکی بودبابام میگهاون موقعها دوزار میدادیم، سه تا فیلم پشت سر هم میدیدیمدو زار هم میدادیم دو تا ساندویچ تخم مرغ با خیارشور میخریدیم، یه ریال هم میدادیم تخمه و نوشابه می خریدیم. موقع فیلم دیدن میزدیم تو رگمن بارها حسرت این ساعتهای خوشمزه بابام رو خوردمولی گاهی وقتی به بوی پیچیده شده در فضای سالن فکر میکنم، از این حسرتم کم میشه:))
ضمناً میثم جونغیر حرفهای بودنت در خوردن پاستیل رو شدآدم پاستیل کرمی رو توی سینما نمیخورهچون تاریکه و نمیتونه از توش سبزاشو دستچین کنهدیدی حالا؟یه پاستیل خور حرفهای به این ظرافتها توجه می کنه همیشه
و اما منتقد؛منتقد عزیز، اول این نکته را بگویم که یک جورهایی به دیدن شما معتاد شدهام و به قول دوستان تا شما نباشی انگار بحثهای وبلاگ پاشویه یک چیزی کم دارد. کتمان نمیکنم که شدیداً علاقهمند هستم هویت شما را شناسایی کنم ولی اصراری هم نیست و با اسم زیبایی که برگزیدی ارتباط برقرار میکنم. و البته دیالوگ مرد دو هزار چهره برای من تداعی میشود که میگفت: منتقد یعنی چی؟ یعنی کار نداری؟ کارت انتقاد کردنه؟ پول میگیری انتقاد کنی؟همراه عزیز؛خوشحال میشوم که در جایی از متن پیدا کنی که گفتهام من در آن جلسه حضور داشتهام. روایتی که از آن جلسه آوردم از یکی از حضار مورد اعتماد بنده است که حتی مواردی را که مورد تشکیک بود را مطرح نکرد و فقط به نقل مواردی پرداخت که کامل به یاد میآورد. ولی استدلال شما مبنی بر حضور در آن جلسه شیرین است. او هم دانشجوی دانشگاه تهران نبود. آن جلسه برای عموم آزاد بود. بنده هم جهت اطلاع شما سال هفتاد و هفت وارد دانشگاه شدم.این وبلاگ و شاید بحثهایی که مطرح میشه اتفاقاً در جهت نیل به هدف نهایی این جملهی طلایی شماست:"به نظرم بهتره که در جهت افزایش معلومات مخاطبین وبلاگت بیشتر بکوشی"من تمام سعیام را خواهد کرد. ولی تأثیر آن بسته به آمادگی پذیرش خوانندگان دارد که برحسب اتفاق شما هم یکی از آنها هستی.
اتفاقا موضوع اینه که ما ادعای بنیادین بودن نداریم!!کلا ادعایی نداریم..قول میدم هیچوقت دنبال مدرک جعلی یا معادل نرم!که یه وقت وهم ورم داره که خیلی سواد و دانش بنیادین دارم!درضمن من گفتم مسئلتن…تکرار میکنم::: گروه فشار به چه کسی و چه چیزی میخواست فشار بیاورد؟؟؟سوال۲- چرا تا بحال تاثیری جز تبدیل قل چماق به قاتل نداشته است؟؟۳-بماند- عرض کنم که کاش تاتی تاتی میکردم..چون هم شرف داره به دویدن واسه کتک زدن دیگران هم اینکه حداقل صدای ولش کن ولش کن مردم بیچاره اون موقع خطاب به فشاریون توی گوشم نمیموند..که الان تبدیل بشه به..< نکش بی ناموس! حتما سیر تحولات شعارها و دفاعها و کتکها رو که دیدی مورخ!…شما نفی کن تا من برم و بیام ..در پناه حق(اگه حق من قبولت کنه)
خطاب به منتقد بود! بالایی!
منتقد جونممیثم نگفته که اونجا حضور داشته لطفا پرده دری نکنیددل ما تیره که نیست خیلی هم روشنه امیدواریم که این وضعیت اسفبار از بین برهتو همه جوامع هر کسی با عقاید خودش زندگی میکنه هر دولتی موافق و مخالف خودش رو داره ولی وقتی بزرگترها و عاقلایی مثل شما بخوان رو بچه هاشون گلوله ببندن محکومه هیچ عقل سلیمی این کارو تایید نمیکنهمن به شخصه از حضور شما در این مجال استقبال می کنم روزنامه کیهان رو میخرم و کامل میخونم دوست دارم بدونم شما چه حرفایی می زنید شما هم بهتره بجای نفی و ندیدن ما، پای حرفای ما بشینیددیدید رهبری که اینهمه از رییس جمهور حمایت کرد وقتی ازش خواست مشایی رو برکنار کنه با چه رفتاری روبرو شد؟ دیدید از اون تعارفای سابق توی جوابیه اش خبری نبود؟ دیدید مشایی رو کنار نذاشت؟ دیدید همین شریعتمداری چقدر اعتراض کرد؟ این بود بازی ای که شما دنبالش بودید؟ما سالهاست که با خوبیها و بدیهای هم زندگی کردیم شما میخاید ما رو یک دفعه از بین ببرید و این امر ممکن نیست منتقد جون بیا با هم دوست باشیم مثل گذشته به همزیستی مسالمت آمیزمون ادامه بدیم اگر با هم نباشیم جمهوری اسلامی که هیچ، ایرانی نمی مونه که واسش بجنگیم فقط درکنار هم بودنمون میتونه مملکتو نجات بده:واعتصموا بحبل ا… جمیعایا حق
مستقل از جهتگیریهای سیاسیبه عنوان کسی که هیچ کدوم از فیلمها رو ندیدم!و فقط تعریفشونو شنیدمباید این نکته رو یادآور بشم که:مردم ما نصفشون (یعنی اون قسمت خانوادهها که پنجشنبه-جمعه میرن سینما) میرن که دور هم خوش باشننمیرن که اعصابشونو خورد کنن و فیلم پیچیده و یا فلسفی-اجتماعی نگاه کننانصاف بدین که فیلم اخراجیهابا طنز درونش (چه بی محتوا و چه با محتوا) برای گذروندن ساعاتی از روز تعطیل مردم، که خسته از دغدغههای اقتصادی و اجتماعی یک هفته کاری به سینما پناه میبرن، خیلی پرکاربردتر از هر فیلم دیگهایهچرا که بعد از دیدن این فیلمشما ساعتها میتونین به تیکه های موجود در فیلم بخندین و بارها سکانس ها رو برای هم تعریف کنین و فقط بخندین! اتفاقی که توی تئاترهای خنده دار سینما گلریز میافته و ماهها مورد استقبال قرار میگیره!ولی فیلمی مثل درباره الی چی؟ فکر میکنی یه خانواده اصلاً حوصله داره که دغدغه هایی که خودش میدونه وجود داره و باهاش درگیره رو بهش یادآوری کنه؟باید به هدف آدمها از دیدن فیلمهای سینمایی توجه کردباز هم میگم، من هیچ کدوم از این فیلمها رو ندیدم، تنها روی سبک این فیلمها نظر دادم. همین
ببین من الان یه ساعت تایپ کردم خوردش ):
عجب کامنتای طویلی گذاشتم!نغــــــــــــز!دیگه حالا حالا ها معافم از کامنت گذاری
ای بابا شما کی این همه مطلب نوشتی یه خبرم ندادی. اون قبلی که محشر بود. اینم فوق العاده. ترشی نخوری به نظرم تا ریاست جمهوری فاصلهای نخواهی داشت
خوب شد خوردشدلم خنک شد میلاد جانچشم ندارم کسی طولانی تر از من کامنت بذاره:))
صبا هی گفتم بیا بریم این فیلمو ببینیم نیومدی آخر رفتیم اون تئاترو دیدیم آخرشم نفهمیدیم چی شدلا اقل اگه رفته بودیم این فیلمو دیده بودیم الان هی مجبور نبودیم بگیم ما این فیلموندیدیماز این به بعد اگه حرف منو گوش کنی به مشکلات این چنینی برخورد نمی کنی دیگه:دی
خوب میلادجان الان وقته ناهاره گرسنش بود خوب:)
به نظر منسالها پیش دکتر عبدالکریم سروش به دعوت انجمن اسلامی دانشکده فنی دانشگاه تهران، سخنرانی داشت در باب خودشناسی در مثنوی. بدون آن که کلیت بحث را تأیید یا رد کنم، معتقدم در یک جامعه اسلامی آزادی اندیشه و نقد جریانات مختلف از عواملی است که هر چه بیشتر به آن پرداخته شود و در مسیر صحیح هدایت شود موجب تقویت ریشههای مذهبی خواهد شد. بر این باورم که ریشههای مذهبی تنها وقتی قابل اتکا هستند که پشتوانهی عقلانی داشته باشند. نقطهی قوت جامعه اسلامی در ترویج اسلام تأکید روی عقلانیت و مجاب کردن ناآگاهان و یا حتی مخالفین در یک بستر آرام و سرشار از تعقل بدون تعصب است.در آن جلسه زمانی که همگان مدتی منتظر ورود دکتر سروش به محل سخنرانی بودند، درب پشت سن باز شد و دکتر سروش با موهای به هم ریخته و ظاهری پریشان وارد شد و بعد از او تعدادی از شاگردانش که دور او حلقه زده بودند وارد شدند. بعد از آنها چند نفر با لباسهای روی شلوار و ریشهای غیر آنکادر و ظاهری که همه مشابهش را بارها دیدهایم از همان درب و از درب اصلی سالن وارد شدند. جمعیت هاج و واج نظاره میکرد و بعضی هم هوو می کشیدند و شاید به هیچ وجه چیزی را که میدیدند باور نمیکردند. به سروش حمله کردند و سروش در حلقهی شاگردانش از همان دری که آمده بود بیرون رفت. همانجا روی سن – جایی که قرار بود دکتر سروش سخنرانی کند – یکی از لباس شخصیها از کول یکی دیگر بالا رفت و رو به حضار فریاد زد: گوش کن. گوش کن. هوو نکش. این آقا باید بیاد مناظره کنه. هی در میره. ما بهش گفتیم که بیآد مناظره. و…از من بپذیرید که لازم به توضیح نیست آقای مصباح یزدی و بقیه از مناظره با شرایط مناسب فرار کردند و اساساً تفکری که به زور متوصل میشود را چه به مناظره؟بعد آمد پایین و با بقیهی همراهان روی کف سن نشستند و شروع کردند به سینه زدن و تکرار ذکر مقدس حسین،حسین. بعد هم بیرون سالن. آن شخص کسی نبود جز کارگردان برجسته مسعود دهنمکی.اخراجیهای دهنمکی نه طنز است، نه جایی برای تأمل دارد. از همان فیلمهایی که با تخمه آفتابگردان و لینا لولهای با رنگ طبیعی و روغن بدون ترانس عقدشان را در آسمانها بستهاند. فیلمی که با شعور مخاطب به سطحیترین حالت ممکن برخورد میکند، چون تفکر پشت آن مشخص است. کارگردانی با آن سابقه نمیتواند ساختارهای ذهنیاش را تغییر عمدهای بدهد. پیام به دوستان این است: «نگذاریم چنین تفکراتی، سازندهی سلیقهی ما باشند».فروش میلیاردی اخراجیها در حالی است که فیلم خوش ساختی مثل «درباره الی» مورد استقبال چندانی قرار نگرفته است. درباره الی فیلمی در باب «واقعیت» بود. واقعیتی که هر موجودی، مقداری از آن را در خود مخفی کرده است. هر کدام از انسانها و حتی دریا. واقعیتی که در این جهان محکوم به دفن شدن است. صحنههای پانتومیم، تأکید کارگردان را بر موضوع فیلم نمایان میکند. لانگشاتهایی از دریا تأییدی بر ابهام است. قصدم بحث بر سر این فیلم نیست که اساتید بسیار بهتر و پختهتر از من این کار را انجام دادهاند.مشکل از جایی شروع شد که من به اتفاق عدهای از دوستان به دیدن فیلم درباره الی رفتم. از یک جمع ده دوازده نفره فقط یکی دو نفر از فیلم خوششان آمد. قبل از خداحافظی نظر دوستان را جویا شدم و از آنها پرسیدم پیام فیلم چه بود؟ تعدادی از جوابها را برایتان مینویسم و بابت طولانی شدن مطلب عذرخواهی میکنم. * منظورش این بود که قبل از سفر باید به خانواده اطلاع بدی. * منظورش این بود که وقتی یه اتفاقی میافته همه میخوان تقصیر رو بندازن گردن هم. * میخواست بگه وقتی یه اتفاقی میافته تازه میفهمی که کی منطقیه و کی نیست. مریلا زارعی روی مخم بود. * دختره اشتباه کرد دیگه. وقتی میدونست الی شوهر داره نباید میگفت بیآد. فیلم میخواست بگه توی دوستیهاتون دقت کنید. * میگفت لب دریا ویلا نگیری. بچهات رو هم تربیت کنی توی دریا نره. بهش دروغ یاد ندی.پانوشت:عکس سوغات سفر سه روزه به شمال. ناقابل.
تصمیم دارم بلاگی ایجاد کنم و به نقد مطالب شما و دوستانتان بپردازممی خواستم از شما و دوستانتان در مورد میزبان وبلاگم و نام آن نظر خواهی کنم
ممنون از توضیحاتتون مهندس پنگولی جونبسی موارد بسیاری رو برای ما روشن کردید
اخوی در باب دروغ بود دقت کندروغی که مارا نجات میدهد بهتر است از حقیقتی است که ما را نابود میکندولی فراموش نکن در آخر ماشین همچنان گیر بود
میثم لطفا فونت جمله ی آخر پستت رو درشت تر کن عزیزدوستان از طرق مختلف ازم خواستند که این معضل رو به اطلاعت برسونم.
با نظر شما موافقم مهندس پنگولی خیلی موشکافانه با قضایا برخورد می کنین
منتقد عزیز می تونی بذاری "آب و آتش " من قول میدم هر دفعه بیام واست کامنت بذارم قول میدم هی نگم مرگ بر منافق یا مرگ بر محارببرای تو منتقد عزیز، دوست خوب بلاگ پاشویهسر اومد زمستون شکفته بهارونگل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزونکوها لاله زارن لاله ها بیدارنتو کوها دارن گل گل گل آفتابو میکارننه خارم نه خاشاکزن و مرد بیباکسرم پاره پاره شد از ضربه های مرد سفاکمن آروم نگیرم اگر هم بمیرممن ایستاده ام تا رای خود را پس بگیرممن ایستاده ام تا رای خود را پس بگیرممن ایستاده ام تا رای خود را پس بگیرم
میثم همیشه تلفیقهای درستی می کنه و نوع نگاهش متمرکز و هوشمندانس ،این که دکتر سروش در چه جایگاهی قرار داشته و الان در چه جایگاهی قرار داره مورد بحث نیست بلکه فکر می کنم تفکری که پشت این موضوعه چیز دیگهای رو بیان می کنه"بر این باورم که ریشههای مذهبی تنها وقتی قابل اتکا هستند که پشتوانهی عقلانی داشته باشند."این جمله یکی از بهترین جمله های پستت هست اما یه مساله ای هم وجود داره اونم این که عموم مردم ایران ، مردم مذهبی ای نیستن اما به طور نهادینه ای دوسش دارن و بهش باور خاصی دارن ، و این درست چیزیه که خیلی از فرمولها رو برای این جا دچار مشکل می کنهعموم مردم ایران مردم تیزهوشین و واقعیت رو لمس می کنن اما قبول واقعیت براشون سخته و این میشه که موقع عمل همیشه یه اتفاق دیگه ای میفتهنمی تونم قبول کنم خیلی از دوستان همین حوالی که از دیدن اخراجی های ۲ توی سینما مضایقه نکردن ،ده نمکی رو نمیشناسن یا فهم سیاسی ندارن یا حتا جزو گروههای روشن فکر ویا چپ گرای جامعه ی کوچیک نتی خودمون محسوب نمیشن ،یا مثلن سطح آگاهیشون پایینه ، چون دیدم تحلیل هایی که می نویسن و استنباطهایی که دارن اما با شرمندگی باید بگم اونچیزی که روح غالب جامعه ی ما شده "کلبی مسلکی " هستش ،عادت کردیم دچار انگاره هایی باشیم که کمترین ارتباطی با دنیای واقعیت ندارن،عادت کردیم با صورت های توهمی زندگی کنیم ،عادت کردیم بذاریم با این نوع فیلمها ادراک حسی برامون بسازن،عادت کردیم با مشرب دورویی زندگی کنیم ،حق رو ببینیم اما یه بی خیال تهش بذاریم و رد شیم… این البته تصوری است که به عوام جامعه بر می گرده …عادت کردیم به خاطر ترس یا هرچیز دیگه بادست پس بزنیم با پا پیش بکشیم و این مسئله توی هر وجه دیگه ای از زندگیمون توی هر نوع ملاحظاتی رواج پیدا کرده…
کم نبودن آدمایی که می گفتن می بینیم و می دونیم فلانی داره تو مناظره ها دروغ می گه ولی خب چون دست عده ای رو رو کرده و چون فلانه و چنان (بخونین بهتر عوامفریبی می کنه و قابلیت اینو داره که هر لحظه از رنگی به رنگ دیگه دربیاد) ما بش رای میدیم و این دقیقن یعنی مردم ما توی ذاتشون نفرت از چیزی رو دارن که دقیقن بش وابسته هستن …سازنده هایی از این دست هم عادت کردن با ویرانی نوجویی مخاطب رو از سرمایه ی فرهنگی خالی کنن.که البته هیچ فعالیتی اونم توی لوای رسانه از هردست بدون پس زمینه ی تفکر سیاسی، اجتماعی ، مذهبی ، اقتصادی تولید یا باز تولید نمیشه و مطمئنن ایدئولوژی خاصی با مقاصد خاص تر به این نحو به خورد افکار عمومی داده میشه و مدتها بعد از بازگشایی رمزی که به خورد ملت داده شده بهره برداری در جهت مطلوب انجام میشه هر چند که طبق تئوریهای موجود دلیلی هم نداره رمزگشایی مخاطب به عینه با اون چیزی که به خورد مردم داده شده هم خوانی مطلق داشته باشه ، مثلن خود شما از اون دسته آدم هایی هستی که حالا به هر دلیلی فیلم رودیده و با دیدگاه انتقادی باهاش برخورد کرده و البته حرکت شما می تونه یک حرکت بر ضد هژمونی مسلط و دیدگاههای اون در نظر گرفته بشه ،یعنی مخاطبین می تونن افرادی هم باشن که دلالت های پنهان یک رمز رو دریافت می کنن و شروع می کنن به فعالیت های ضد هژمونیک .در چنین فیلمی و فیلمهایی از این دست یا نه هر نوع فعالیت دوسویه ای از این دست که به قول یکی از خانندگان قصد اینه که بگن تو جبهه شهرام و کیوان و بهرام هم داشتیم …یا مثلن بعضی اهل حال و عرق و روق و ادبیات لمپنیزم خوارمادری توی جبهه غوغایی کردن که نگو و نپرس … دنبال اینن که تحلیل های خودشون رو با عامه پسندی مردم قاطی کنن و با لذت بوجود اومده از اصل قضیه باور های مختلف و متضاد ایجاد کنن.اینجوری جنگ هم از اون حالت بیرحم و خشن و پر خون وخیانت و حتا پر رشادت بیرون میاد وحتا حقیقت و دلیل اتفاقش کمرنگ میشه و باورپذیری دیگه ای رو بوجود میاره و صد البته که شماره بندی این دست فیلمها و تکرار ما وقع که به باز تولید مکانیکی تبدیل شده باعث میشه که آروم آروم زیبایی شناسی و حقیقت یابی از یک امر هنری زدوده بشه اینجوری تقدس و استعلای هنری از بین میره یکبار دیگه هم جایی گفتم به قول ژاک لاکان اینجوری به "امرخیالی" تحکیم می بخشن و ایدئولوژیشون رو در قالب فکاهی و پاکیزه و رمانتیک به خورد مردم میدنخیلی دلم می خاست جور دیگه ای بحث کنم که البته با خودت صحبتش رو کردم اما خب ترجیح میدم اعتقادیش نکنم ولی دلم می خواست این جمله رو میشد اینجا بلد کرد:آگاهی کاذب رهایی را به تاخیر می اندازد امروز توی جامعه ی ما هنر هم کالای مصرفی شده ،هنر رهایی بخشی نمیده و اگر فیلم کم نقصی مثل درباره ی الی با اون کش و قوس و اون پایان غیر بسته و غیر محتوم که سوالهای زیادی رو توی ذهن ایجاد میکنه و وقتی از روی صندلی می خای بلند شی هنوز درک این که فیلم تمام شده است برایت سخت می شود با آن همه تغییر فضا و با آن همه دیالوگ کوتاه اما پر معنا که گیجی خاصی رو درونت ایجاد می کنه به قدر اون فیلم کذا و کذا مخاطب نداره علت اصلیش همون و همون کلبی مسلکیه که باعث میشه ما از واقعیت و تن دادن به اون چه واقعن هستیم فرار کنیم.
مهندس پنگولی نکنه به شما هم مسیج می زنن؟
سودا جان خسته نباشی آبجی
به صبا بگو خیلی لوسی. فقط نگو کی گفته.
به منتقد:چرا شماها جواب هیچ سوالی رو نمیدید؟؟؟فقط بگم بگمش رو بلدید؟ای باباااا…اینا که دارن با احساسات ما بازی میکنن..شمام که جواب نمیدیاز کی بپرسم؟؟ما دل نداریم وایسیم تا بلاگت آماده شه…مث بقیه چیزا زودزود ردیفش کن جواب بده…معمولا تجزیه تحلیل که نمیخواد..میخواد؟
شما که سوالی نمی پرسیدفقط توهین و اهانت می کنید.خدایا تو شاهد مظلومیت ما باش
=))کی دهخدا بود اینجا؟؟؟؟؟ مظلومیت را تعریف کنید برای منتقد عزیزمان. ""تکرار میکنم::: گروه فشار به چه کسی و چه چیزی میخواست فشار بیاورد؟؟؟سوال۲- چرا تا بحال تاثیری جز تبدیل قل چماق به قاتل نداشته است؟؟""عذرمیخوام احیانا این سوالات که به شما اشاره نداره که توهین تلقی بشه..پس شکیات مارا برطرف نمایید لطفا!قول میدم همیشه دعات کنم..نگران هم نباشید قول میدم دعا کنم در راه راست خودتان مصصمتر بشید…به راه خودمون هم دعوتت نمیکنم..چون راه ما دعوتی نیست..به گوشم..فقط مث این بنده خدا سروش نیزید سرمون بعد بگید بیا بشین ساکت شو جوابتو بدم!
الان من حس میکنم یه جورایی میخوای شعور اجتماعی ایرانی ها رو ببری زیر سوال ، بلا نسبت این جمع البته ،بیا یه کار دیگه کنیم این دفعه من اومدم شهر برنامه بزاریم با هم بریم این فیلمو ببینیم ، علی خادمی رو هم ببریم ، زورکیاونوقت سطح شعور اجتماعی رو بر آوررد کن منظورم اینه که نظر یه آدمی مثل علی رو بگیر و منعکس من ، چون من معمولا خوابم میبره تو سینما و کلا همه جاهای تاریک ،کامنت سودا و میلاد هم قابل تامله
من سئوالی از منتقد دارمشما اهل خیر آباد نیستید احیاناً
خبر دارم داااااااااااغ غ غ غفهرست رسمی کاندیداهای کابینه احمدی نژاد اعلام شد.مسعود خان ده نمکی در این فهرست، کاندیدای بدست اوردن پست وزارت فرهنگ و ارشاد شدن !!فکر کن ن ن ن !چه شود…http://alef.ir/1388/content/view/50139/
گروه فشار هدفشون اعمال فشار به نیروهای مخلص اسلام و انقلاب با توسل به شیوه هایی چون مظلوم نمایی ، شبهه افکنی ، سیاه نمایی و بدنام کردنشون بوده که خوشبختانه با تدابیری که مردم غیور کشور اسلامی تا کنون اندیشیدن هیچ ثمری براشون نداشته . سوال من همین است که چه شد که دوستان به اصطلاح اصلاح طلب به اسلحه های اهدایی امریکا و انگلیس پناه اوردن و به جان مردم بی گناه افتادن . در فیلم اعترافات آقایان ابطحی و تاج زاده به وضوح به این موضوع اشاره شده.
میثم یه چیزی بگم؟؟؟من این دفعه هیچی نخوندم بلاگتو فقط حصور زدم توی این کامنت
راستی میثم عکست رو دوس دارم. دستت درد نکنه.
میلادراست گفتی وزارت ارشادو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام بر شهیدان.خوش به حال آنها که رفتند و ندیدند این معنادان ولایت را.سروش تیشه به ریشه ولایت مطلقه فقیه میزد. این کار را به صورت منافقانه انجام می داد. باید با او برخورد می شد.
پیشنهاد می کنم در اعتراض به وزارت ارشاد شدن ده نمکی به هیچ غذایی نمک نزنیم.با تشکر
به منتقد :"" اعمال فشار به نیروهای مخلص اسلام و انقلاب با توسل به شیوه هایی چون مظلوم نمایی ، شبهه افکنی ، سیاه نمایی و بدنام کردنشون بوده ""آره راست میگی اتفاقا پریروز میدون ونک این گروه فشاریا نشسته بودن وسط خیابون آی خودشونو میزدن و گریه میکردن…به به..فیلما اول دست شما میرسه؟؟ سی دی جدید چی داری؟چند؟ اعترافاتش طبیعی و جدید باشه لطفاراستی…فشار به نیروهای مخلص اسلام و اینا یعنی ما؟؟؟یعنی مردم؟؟؟یعنی کی؟؟شما رو که تاحالا نوازش نکردن با باتوم..پس مخلصاش ماییم دیگه..یه حرف راست زده باشی همینه…شما کجاش بودی اونوقت؟پ.ن : رسما به گفته افلاطون ایمان آوردم..خواستی بهت میگم..درمورد قانع کردن بعضیا بود!
آره واقعیت داره. چند تا کاندید برای هر وزارت معرفی کرده، یکیش هم اینه.هر چند خیلی بعید میدونم منصوب بشه، ولی در همین حد هم بنظرم توهین بزرگیه به ملت.این یعنی از نظر آقای پرزیدنت، حاج مسعود صلاحیت ارشاد ملت و ارتقا سطح فرهنگ کشور رو دارن.ولش کن بیا بهشون بخندیم. من که مشکل قلبی پیدا کردم انقدر حرص خوردم این روزا
من میرم آب توبه بریزم سرم..از بس که قانع شدم!
مهندس پنگولی جون ممنون از این پیشنهادتوناستقبال می کنیملطفا اطلاع رسانی کنید
میلاد جانخودتو انقدر ناراحت نکناین روزا اعصاب برای هیچ کس نموندههمون بخندیم شاید بهتر باشه
میخندیم:)):)):)):)):)):))اونوقت تو کتابا مینویسن..بابا چماق داد..بابا نان با توسری داد…بابا آب داغ با شیلنگ داد..مامان هم نداریم نعوذ بالله
منتقد کم بود حق جو هم اضافه شد.حاجی فکر کنم اینا با یه الله اکبر می خوان اینجا رو فتح کنند.
به میلاد بگو:اختیار دارین، لوسی از خودتونهما انگشت کوچیکه شمام نمیشیم میلاد خانحتماً هم تأکید کن که من گفتم:D
مگه نگفتم نگو که من گفتم؟؟؟؟
واقعا اخراجی ها چیزی نداشت.حتی طنزش فقط کپی از جوکهای کوچه و خیابون بود.متاسفم که بعضی ها سطحی نگر شدن.البته این رو هم بگم که دلیل عدم استقبال از درباره الی اینه که این جور فیلمها که درباره واقعیت ساخته می شن یه جورایی مثل نمک پاشیدن رو زخم می مونه برای خیلی ها.همونطور که استقبال از فیلمی مثل اخراجی ها دلیل خوب بودن فیلم نیست بلکه فقط نشون میده مردم از نظر روحی قدر خسته اند که تاب فیلم خوب رو ندارن
عصبانی نشو میلاد جانپنگولی نگفت که، من خودم فهمیدممگه نمیدونی من و پنگولی تیزهوشان میرفتیم؟به هر حال ارادت داریم استاد
موضوع نوع نگاه ما به مسائل بود یا نقد دو فیلم؟!