یکی اون‌ها، یکی من

محصولی: تا کنون هیچ مجوزی از سوی وزارت کشور برای تجمع صادر نشده است.

کسی از تو نظر خواست؟ کسی تو را آدم حساب کرد؟ کسی با تو زر زد؟ خودت را می‌اندازی وسط؟

بعد از جلسه‌ی میرحسین موسوی با جمعی از استادان دانشگاه عضو انجمن اسلامی دانشگاه‌ها، هفتاد نفر از استادان حاضر در این جلسه بازداشت شدند.

من مانده‌ام خدایی این همه آدم را کجا جا می‌دهند؟ چه برسد به این‌که با آن‌ها چه کار می‌کنند.

خیاط‌های پرویی بعد از دوختن بزرگترین شلوار جین در جهان توانستند نام خود را وارد کتاب گینس کنند. آن‌ها برای آنکه این شلوار بسیار بزرگ را مقابل چشم نمایندگان موسسه گینس به نمایش بگذارند از چهار جرثقیل بزرگ استفاده کردند. این شلوار ۴۳ متر طول دارد و برای دوختن آن از سه هزار متر پارچه استفاده شده است.

بنده پیشنهاد می‌کنم این شلوار را طی یک اقدام انقلابی به ایران بیآورند و در میدان آزادی تهران به پای برج آزادی بپوشانند. این‌طوری برج آزادی دیگر برهنه نمی‌ماند. برای اطمینان بیشتر نیروهای امنیتی در بالای این شلوار کمربندی را سفت و سخت در بالای برج و به دور شلوار می‌بندند که یک‌وقت پایین نیافتد و آبروی ایران جلوی بیگانگان برود.

رجا نیوز: پیام تبریک امام‌جمعه اهل‌سنت‌ سراوان به احمدی نژاد.

پیام کی کی؟

رجا نیوز: اشپیگل: احمدی نژاد، پدر مستضعفان ایران است.

بابا اینجوری که خیلی ناجور می‌شود که.

سخنگوی شورای نگهبان، از تصمیم آن شورا برای تشکیل یک هیأت ویژه رسیدگی یه شکایات معترضان انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری خبر داد. اعضای این هیأت پنج نفره عبارتند از: ابوترابی، دری نجف آبادی، حداد عادل، ولایتی و رحیمیان.

چرا پنج تا؟ پس چند تا؟ سی تا. مثلاً کی دیگه؟ مصباح، ضرغامی، زریبافان، فاطمه رجبی، مشایی، محصولی، دانشجو و…

امیر قطر در فرانسه: دمکراسی را از ایران یاد بگیرید.

امیر خان کجای کاری؟ این‌ها تازه چک‌نویس هست. بگذار پاکنویسش بکنند، به همراه الگوی مدیریت به صد و پنجاه کشور دنیا صادرش می‌کنیم.

حداد عادل: این‌ها می‌روند با «بی.بی.سی» مصاحبه می‌کنند. «بی.بی.سی» که به جای «بریتیش برودکستینگ کمپانی» باید بگوییم «بهایی برودکستینگ کمپانی».

خدایی آن موقع که در فرهنگستان زبان فارسی بودی و از این معادل‌ها می‌ساختی بهترین جواب رو الهی قمشه‌ای بهت داد. آن موقع که گفتی ملت به «پیتزا» بگویند «کش لقمه». آقای قمشه‌ای گفت حتماً به «جعبه پیتزا» هم بگویند «جاکش لقمه».

ما منافقیم

سلام بابا جان؛
دلم برایت تنگ شده. نه برای خودت و جسمت. برای کمکت. برای دعایت. جای‌ات اینجا اصلاً خالی نیست. شما رفتید تا عده‌ای که هیچ ربطی به انقلاب نداشتند به روی مردم گلوله ببندند. بابا جان دیدی که با رأی سبزمان چه کردند؟ دیدی که با میرحسین چه کردند؟ دیدی که انقلاب دست نااهلان و نامحرمان افتاد؟ آری دیدی. می‌دانم که می‌بینی چه بر سر ما می‌آید. حتی می‌دانم که کمکمان می‌کنی. فقط خیلی نگرانم. این‌ها رحم و مروت ندارند. این‌ها حتی به اندازه‌ی سربازان شاه مرد نیستند. این‌ها به روی مردم گلوله می‌بندند و فردایش می‌گویند ما نبودیم و خودشان بودند. بابا جان این‌ها حتی به ما هم می‌گویند منافق. ما منافقیم؟ یعنی این مردمی که به چشم خودمان دیدیم منافق هستند؟ این‌ها تا کجا می‌توانند دروغ بگویند؟ ببین که چطور سعی در استقرار حکومت دیکتاتوری دارند. فکر می‌کنند دیکتاتورها یک شبه دیکتاتور می‌شوند. این‌ها دم از قانونی می‌زنند که به هیچ کدام از بندهایش وفادار نیستند. چند سال است که قانون شکنی می‌کنند و این بار پشت قانون پنهان شده‌اند.
این‌قدر دلم گرفته و حالم بد است که نمی‌توانم زیاد برایت بنویسم. بیشتر حرف‌هایم را بعد از نماز عشا برایت گفتم. بیشتر نفرین‌هایم را همانجا در سر سجده کردم. این ما و این خدا و این آه یتیم و این ظالمان. فقط کمک کن تا آخر بایستیم.