از وقتی بچه بودم دوست داشتم بزرگ که شدم یک گلدان بنجامین ابلق در دفتر کار خودم داشته باشم. پارسال رفتم و یک گندهاش را گرفتم و آوردم گذاشتم در شیخیترین جای دفتر. برای نگهداریاش تمام اینترنت را زیر و رو کردم و یک دستورالعمل نوشتم که اگر یک روز من مردم، نسلهای آینده بدانند چطور با این زبان بسته برخورد کنند. اما همهی اینها بیفایده بود. هر روز صبح که در دفتر را باز میکردم، تعداد زیادی از برگهایش ریخته بود کف زمین. جایش را عوض کردم، آبش را عوض کردم، گلدانش را عوض کردم ولی افاقه نکرد. انگار محیط اینجا مشکل داشت. محیط دفتر شبهای تابستان گرم میشد و صبحها کولر گازی، خنک و خشکش میکرد. زمستان برعکس. این شد که زبان بسته کم کم به لقاءالله پیوست.
رفتم یک گلدان سگجان خریدم که نوعی فیکوس با برگهای کشیده بود. این یکی دوام آورد. هفت هشت ماهی دوام آورد. ولی الآن جنازهاش روبرویم است و باید یکجوری سر به نیستش کنم.
گاهی هرچقدر هم که زیبا باشی، یا هر چقدر توانمند باشی، یا هر چقدر کارت درست باشد، یا هر چقدر که دوستت داشته باشند، برای بعضی محیطها نیستی. هرز میروی. مرداب میشوی، میمیری. هر محیطی به درد یک چیزی میخورد. بعضی محیطها فقط به درد سوسک و مگس و… میخورند. حالا تو هر چقدر هم زور بزنی بیفایده است. این گلدانها اگر پا داشتند، باید یکجوری نقشهی فرار میکشیدند و میزدند به چاک، مگرنه ماندنشان خریت بود.
بازگشت میثم.
آقا چرا عکسم بغل اسمم نیست؟
این قیافه پس چیه؟؟ با اون سبیلها!
این یعنی عزم سفر؟!..
نه لزوماً. میتونه حتی خروج از یه محیط مثلاً دوستانه باشه. یا محیط کار. یا خیلی چیزای دیگه.
روبروشه.
من عکسم باید دقیقا کنار عکسم باشه .بله
عکست باید کنار عکست باشه؟ نه من نمیفهمم چی میگم.
بنجامین گیاه بسیار حساسیه ، باید کنار پنجره میذاشتی دور از نور مستقیم که از درز پنجره هوای ملایم مثل نسیم برگهاش رو نوازش بده در غیر اینصورت خشک میشه(البته این تجربه شخصیه و در اینترنت نخوندم)
باید به گلهای آپارتمانی عشق ورزید و هرچند دستی به برگهاشون کشید…توصیه میکنم شما کاکتوس نگهداری کنید…چون بسیار مناسب روحیات خودتون و مراجعه کنندهاتون و جو محل کارتونه
اگه کاکتوس هم خشک شد ….
با وجودم احساس بنجامینتون رو درک میکنم :)
متأسفانه!
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد همینه ها
خب بلد نیستی مجبوری یه جاندار بی زبون رو بکشی ؟؟؟؟ ها ؟ قاتل
کی گفته بلد نیستم؟ چرا پس اونایی که توی خونه هستن سه ساله سالم موندن؟ هان؟
برای اینکه توی خونه گرمای وجود خانمت به گلدونها روح زندگی میده
آقا عنوان متنت رو خیلی دوست داشتم. حال کردم.
میثم جان گل و گیاه هم مثل آدم احتیاج به عشق محبت و توجه داره اونم از نوع معنوی.فکر کن که آدم واسه همسرش یا همراهش یا دوستش همه کار بکنه غذای خوب ماشین خونه بهترین وسایل ولی بهش عشق نداشته باشه..توجه نکنه محبت نکنه……..طرفش کم کم هرز میره و نابود میشه………گل هم همینطوره هر روز باید نازش کنی باهاش حرف بزنی و قربون صدقه ش بری بعد می بینی که چقدر سرحال میشه و رو میاد. امتحان کن دوست عزیزم
دوستش داشتم. باهاش حرف می زدم. برگهاش که میریخت عزاداری میگرفتم. نوازشش میکردم. ولی فایده نداشت. مثل یه مریض سرطانی که درد نمیذاره حتی نوازشت رو بفهمه.
از این بنجامین نگین که دلم خونه…هرکی بیاد خونمون و هدیه بنجامین بیاره دست و پام میلرزه…و اما در مورد حرف آخرتون تا حدی موافقم اما….هرگز برای عاشق شدن دنبال باران و بابونه نباش، گاهی در انتهای خارهای
یک کاکتوس به غنچهای می رسی که زندگیت را روشن میکند.