گفته می شود پانصد سال بعد از میلاد مسیح – تقریباً زمان ظهور اسلام – تازه مسیحیت قدرت گرفته بوده و جنگ های سختی بین بت پرستان روم باستان و مسیحیان درگرفته بوده است.در آن زمان پادشاهی در روم حکومت می کرده به نام کنستانتین که برای جلوگیری از جنگ و البته برای تداوم حکومت خود،دین مسیحیت را با بت پرستی ترکیب می کند و دین جدیدی به نام مسیحیت نوین پایه گذاری می کند تا هم مورد قبول بت پرستان باشد و هم ندای آسمانی مسیحیان را خاموش کند. به این دلیل کنستانتین معروف می شود به پادشاهی که برقرار کننده تعادل بین نیروهای خیر و شر است.خود کنستانتین اصلاً مسیحی نبوده و در بستر مرگ غسل تعمید داده شده است.
در دین مسیحیت نوین از عیسی ابن مریم (ع) به عنوان فرزند خدا یاد می شود و ایشان را فاقد فرزند و همسر معرفی می کند.و همین طور به صلیب کشیدن ایشان را پایان زندگی دنیوی ایشان می داند.کلیسای کاتولیک به شدت از این نظریه حمایت می کند.از طرفی دیگر گفته می شود صومعه صهیون که در طول تاریخ وظیفه حمایت از اصل دین مسیحیت را برعهده دارد به صورت مخفیانه هنوز هم به فعالیت خود ادامه می دهد و در طول تاریخ نوابغی چون داوینچی در آن انجام وظیفه کرده اند.
فیلم کنستانتین یقیناً یکی از فیلم هایی است که با تفکرات این چنینی ساخته شده و انصافاً پرداخت بسیار خوبی دارد.شخصیت های داستان همگی شخصیت های افسانه ای هستند.خود کنستانتین که توضیح داده شد.گابریل که نمادی از جبرئیل است.لوسیفر که استعاره ای از شیطان است.بالتازار که نشانی از ازرائیل است.و مید نایت که به عقیده من نشانی از خداست.داستان این فیلم تماماً حول این محور می چرخد که شیطان هم از قدرتی برابر با خدا برخوردار است و بقیه فرشتگان به قدرت او و به نیروی انتخاب انسان حسادت می کنند و آن ها هم می خواهند به قدرت برسند.سرنیزه قدرت شرایط را برای تولد فرزند شیطان بر روی زمین فراهم می کند.دو خواهر که دو قلو هستند و یکی از آنان خودکشی کرده و برای همیشه روحش دچار عذاب در جهنم خواهد بود و دیگری کارآگاه پلیس است.شیطان خواهر ِ زنده را برای تولد فرزندش انتخاب می کند و کنستانتین با کمک خدا سعی در جلوگیری از تولد فرزند شیطان دارد.تمامی دیالوگ ها و جلوه های ویژه این فیلم از ظرافت خاصی برخوردار است.مثلاً تاکسی که برای شهر لوس آنجلس است جلوی دوربین جوری ترمز می کند که تنها کلمه انجل آن به معنی فرشته دیده می شود.یا زمانی که صحنه هایی از جهنم یا مرگ مقطعی را نشان می دهد زمان می ایستد و در آن زمان ایستاده اتفاقاتی در دنیای دیگر به تصویر کشیده می شوند.همانطور که کنستانتین در کافه کنار خیابان به انجلا می گوید دو دقیقه در جهنم مانند یک عمر زندگی در این دنیاست.در صحنه دیگری میدنایت در بار ِ خود نشسته و سیگار می کشد که کنستانتین به دیدن او می رود و اخباری از اتفاقات پیرامون خود به او می دهد.او می گوید که صحنه های عجیبی دیده است.می گوید فکر می کند شیاطین می خواهند عبور کنند و به این دنیا بیایند.میدنایت می گوید آشتی بزرگ ابرقدرت ها برقرار است،و این امکان ندارد.بالتازار که نمادی از ازرائیل است در اتاق میدنایت است و با کنستانتین که به نوعی نمادی از انسان نیز هست درگیری لفظی پیدا می کند.وقتی این درگیری بالا می گیرد و می خواهند برخورد فیزیکی با هم داشته باشند مید نایت به شدت عصبانی می شود و بر سر آنها فریاد می رند که در خانه من نباید با هم تماس داشته باشیدو باید تعادل برقرار باشد.در صحنه اول فیلم دیده می شود که سرنیزه قدرت در لای پرچم نازی مخفی شده است و در زیر زمین دفن شده است که جوانی در مکزیک آن را پیدا می کند و مستقیم با نیروی ماورائی به سمت لس آنجلس حرکت می کند.این مطلب را می رساند که هیتلر قبلاً سرنیزه قدرت را در دست داشته و می خواسته مقدمات تولد فرزند شیطان را فراهم کند.همه می دانند که هالیوود متأثر از قدرت مالی و نفوذ سیاسی یهودی ها است و این بی شک در ساخت چنین فیلم هایی تأثیرات بسیاری دارد.
شاید همه فکر کنند که صحنه پایانی فیلم صحنه کنار رودخانه و صحبت انجلا و کنستانتین است،ولی بعد از حدود ده دقیقه تیتراژ پایانی صحنه آخر به نمایش در می آید و در آن کنستانتین که سیگار را ترک کرده فندکش را بر روی یادبود قبر چز کریمر می گذارد و …